حالا که تا حدودی به شیوه ی رژیم در مسخ و وارونه سازی مفاهیم اشاره شد ، بد نیست به چند نمونه بپردازیم.
اول: در 16 آذر دو سال پیش دانشجویان خاتمی را در دانشگاه تهران هو کردند
اول: در 16 آذر دو سال پیش دانشجویان خاتمی را در دانشگاه تهران هو کردند
خاتمی در پاسخ به حرکت دانشجویان آنها را به عدم تحمل و عدم باور به دمکراسی متهم کرد و در نهایت هم آنان را تهدید به اخراج از سالن نمود.برای کسی که کوچکترین آگاهی از دمکراسی داشته باشد، طلب دمکراسی خاتمی از دانشجویان براستی حیرت آور خواهد بود. چطور کسی که در خدمت نظام و قانون اساسی است که بر اساس نقض حاکمیت مردم بنا شده و به ولایت مطلقه ی فقیه هم معتقد است میتواند خود را در جایگاه دمکراسی خواهی قرار دهد و ازدانشجو یی که سرکو ب شده و قربانی این نظام است و آزادیهایش توسط همین فرد نقض شده ، به شکل وارونه طلب دمکراسی نماید ؟ این وقاحت از کجا ناشی می شود؟ آیا پشتوانه ی نظری هم دارد ؟ برای کالبد شکافی این عمل باید دید که از نظر خاتمی مفهوم تحمل چیست؟ کسانیکه با ادبیات 2 خردادی و نظریه پردازان آن آشنا باشند ، میدانند که در تعریف دمکراسی و فرهنگ دمکراتیک دو واژه ی تحمل و تعامل جایگاه خاصی در این فرهنگ دارد. جمله هایی با این مضمون :- تحمل مخالف و تعامل اساس روابط سیاسی در جامعه ی مدنی است . در دمکراسیها روابط احزاب بر اساس تحمل و تعامل است- در این فرهنگ بغایت تکرار شده و در خارج کشور هم بارها این جملات را از افراد ظاهرا سیاسی شنیده ایم
آیا تحمل مخالف و تعامل جزء ارزشهای جوامع دمکراتیک هست یا نه؟ کسانی که با دمکراسی آشنا باشند میدانند که جواب این سوال مثبت است. پس اشکال کار کجاست؟
در دمکراسی مجمو عه ایی از مفاهیم وجود دارد که در ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر قرار دارند ، حال اگر یک یا دو عدد از این مفاهیم را از آن مجموعه جدا کنیم آیا باز هم همان معانی را نمایندگی میکنند؟ مثلا در دموکراسی تعامل به معنی معامله و بد و بستان بین احزاب سیاسی در رابطه با مسائل ملی است به خصوص و قتی که هیچ حزبی نتواند اکثریت اراء را برای تشکیل دولت بدست آورد. بنابر این، واژه ی تعامل با مفاهیمی از قبیل تعدد احزاب و انتخابات آزاد و در کل وجود سیستم دمکراسی ارتباط تنگاتنگ دارد.
در رابطه با تحمل مخالف که یکی دیگر از مفاهیم ارزشی دمکراسی است نیز این مسئله صادق است یعنی تحمل مخالف وقتی در ارتباط با مجموعه ایی از مفاهیم دمکراتیک قرار می گیرد معنی واقعی خودش را حمل می کند. مفهوم واژه ی تحمل در دمکراسی بیشتر بین افرادی که دارای حقوق برابرولی دارای تفا وتهای مذهبی ، نژادی ، فرهنگی و اندیشه ایی می باشند مطرح است. بنابراین تحمل مخالف با مفاهیمی مانند آزادی اندیشه و عقیده ارتباط بلا واسطه و تنگاتنگ قرار دارد
حالا بر گردیم به خاتمی آیا او رئیس جمهور یک نظام دمکراتیک است؟ آیا در آن نظام آزادی احزاب و تجمع وجود دارد ؟ آیا در آن نظام آزادی عقیده و مذهب و حقوق مساوی بین افراد وجود دارد؟ جواب همه ی این سولات منفی است. پس میتوان به خاتمی گفت خوب.....چه کارش به شقیقه. می بینم که خاتمی با بریدن رابطه ی واژه ها از بستر واقعی آنها و قطع رابطه ی چند مفهوم از یک مجموعه و به کاربردن آنان به این شکل چگونه این واژه ها را از مفاهیم واقعی خود خالی و وارونه میکند. در فلسفه به این میگویند جزم اندیشی
در یک نگاه شاید بشود گفت خوب بیچاره او یک آخوند است، حداقل دارد تلاش می کند که این مفاهیم را وارد جامعه کند هرچند که بشکل جزمی و مجرد اندیشانه باشد؟
این نتیجه گیری هرچند ظاهرا منطقی به نظر میرسد اما از یک نگاه جزم اندیشانه ناشی می شود. چرا که همان کاری که خاتمی و اعوان و انصار دیگر رژیم با مفاهیم میکنند را انجام می دهد. یعنی خاتمی را از موقعیت و جایگاه خودش جدا میکند و او را به عنوان یک پدیده ی مجرد مورد قضاوت قرار میدهد.
اگر مجرد اندیشانه به او نگاه نکنیم و او را در ارتباط با موقعیت و جایگاهی که در آن قرار دارد ، آنالیز کنیم، اینکه او نا آگاهانه این مفاهیم را استفاده می کند ، چون مجرد اندیش و مرتجع و آخوند است مردود می باشد. خاتمی بیشتر از هر کسی می داند که این مفاهیم در یک سیستم دمکراتیک معنا دارند ، هم چنین بیشتر از هر کسی به ضد دمکراتیک بودن رژیم و قانون اساسی اش آگاه است. پس چرا 2 خردادیها عاشق واژه ی تحمل وگفتگو و تعامل بوده و هستند؟
قطعا در پاسخ بایستی قبل از هر چیز به موقعیت امثال او اندیشید. او رئیس جمهور یک حکومت فاشیستی است به همین دلیل نظریاتش هم معطوف به منافع خودش در نظام است و هم معطوف به منافع کل نظام. 2 خردادیها با تکیه بر تحمل و تعامل در واقع این پیام را به ولی فقیه می دهند که ببین تو باید ما را تحمل کنی و با ما وارد تعامل و بند و بست شوی. و از طرفی به جوانان و مردمی که در مقابل کل نظام قرار دارند می گوید ببینید شما باید به ارزشهای دمکراسی از قبیل تحمل و تعامل پای بند باشید ، نظام را باید تحمل کنید چون عدم تحمل مال آدمهای غیر دمکرات و بی سواد است . بیایید با ما وارد بند و بست شوید، با نیروهای 2 خرداد وارد گفتگو و معامله گردید و....... او از این طریق با گرفتن پز دمکراتیک سعی می کند جوانانی که خواهان دمکراسی هستند را فریب دهد. مبینیم که چگونه خاتمی برای پیش برد منافع خود و نظام، مفاهیم را آگاهانه از معنی تهی و وارونه می کند و در این فن استاد کامل است. شاید این درست باشد که او یک فرد جزم اندیش و قشری گرا و مرتجع است ولی درستتر این است که گفته شود او یک فرد بغایت شیاد و فریبکار است ، چیزی که مشخصه ی اصلی همه ی ملاهاست. اینگونه است که واژه ها قربانی می شوند و وسیله ای برای تحمیل دیکاتوری و مسخ انسانهای سرکوب شده، و در جهتی کاملا معکوس با مفاهیم واقعی و اصلی این واژگان
در یادداشتهای آینده به مفاهیم دیگری که توسط این رژیم مسخ و وارونه شده از قبیل : هیچکس تمام حقیقت را در دست ندارد، پاسخگویی و .... را مورد بحث قرار خواهیم داد
آیا تحمل مخالف و تعامل جزء ارزشهای جوامع دمکراتیک هست یا نه؟ کسانی که با دمکراسی آشنا باشند میدانند که جواب این سوال مثبت است. پس اشکال کار کجاست؟
در دمکراسی مجمو عه ایی از مفاهیم وجود دارد که در ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر قرار دارند ، حال اگر یک یا دو عدد از این مفاهیم را از آن مجموعه جدا کنیم آیا باز هم همان معانی را نمایندگی میکنند؟ مثلا در دموکراسی تعامل به معنی معامله و بد و بستان بین احزاب سیاسی در رابطه با مسائل ملی است به خصوص و قتی که هیچ حزبی نتواند اکثریت اراء را برای تشکیل دولت بدست آورد. بنابر این، واژه ی تعامل با مفاهیمی از قبیل تعدد احزاب و انتخابات آزاد و در کل وجود سیستم دمکراسی ارتباط تنگاتنگ دارد.
در رابطه با تحمل مخالف که یکی دیگر از مفاهیم ارزشی دمکراسی است نیز این مسئله صادق است یعنی تحمل مخالف وقتی در ارتباط با مجموعه ایی از مفاهیم دمکراتیک قرار می گیرد معنی واقعی خودش را حمل می کند. مفهوم واژه ی تحمل در دمکراسی بیشتر بین افرادی که دارای حقوق برابرولی دارای تفا وتهای مذهبی ، نژادی ، فرهنگی و اندیشه ایی می باشند مطرح است. بنابراین تحمل مخالف با مفاهیمی مانند آزادی اندیشه و عقیده ارتباط بلا واسطه و تنگاتنگ قرار دارد
حالا بر گردیم به خاتمی آیا او رئیس جمهور یک نظام دمکراتیک است؟ آیا در آن نظام آزادی احزاب و تجمع وجود دارد ؟ آیا در آن نظام آزادی عقیده و مذهب و حقوق مساوی بین افراد وجود دارد؟ جواب همه ی این سولات منفی است. پس میتوان به خاتمی گفت خوب.....چه کارش به شقیقه. می بینم که خاتمی با بریدن رابطه ی واژه ها از بستر واقعی آنها و قطع رابطه ی چند مفهوم از یک مجموعه و به کاربردن آنان به این شکل چگونه این واژه ها را از مفاهیم واقعی خود خالی و وارونه میکند. در فلسفه به این میگویند جزم اندیشی
در یک نگاه شاید بشود گفت خوب بیچاره او یک آخوند است، حداقل دارد تلاش می کند که این مفاهیم را وارد جامعه کند هرچند که بشکل جزمی و مجرد اندیشانه باشد؟
این نتیجه گیری هرچند ظاهرا منطقی به نظر میرسد اما از یک نگاه جزم اندیشانه ناشی می شود. چرا که همان کاری که خاتمی و اعوان و انصار دیگر رژیم با مفاهیم میکنند را انجام می دهد. یعنی خاتمی را از موقعیت و جایگاه خودش جدا میکند و او را به عنوان یک پدیده ی مجرد مورد قضاوت قرار میدهد.
اگر مجرد اندیشانه به او نگاه نکنیم و او را در ارتباط با موقعیت و جایگاهی که در آن قرار دارد ، آنالیز کنیم، اینکه او نا آگاهانه این مفاهیم را استفاده می کند ، چون مجرد اندیش و مرتجع و آخوند است مردود می باشد. خاتمی بیشتر از هر کسی می داند که این مفاهیم در یک سیستم دمکراتیک معنا دارند ، هم چنین بیشتر از هر کسی به ضد دمکراتیک بودن رژیم و قانون اساسی اش آگاه است. پس چرا 2 خردادیها عاشق واژه ی تحمل وگفتگو و تعامل بوده و هستند؟
قطعا در پاسخ بایستی قبل از هر چیز به موقعیت امثال او اندیشید. او رئیس جمهور یک حکومت فاشیستی است به همین دلیل نظریاتش هم معطوف به منافع خودش در نظام است و هم معطوف به منافع کل نظام. 2 خردادیها با تکیه بر تحمل و تعامل در واقع این پیام را به ولی فقیه می دهند که ببین تو باید ما را تحمل کنی و با ما وارد تعامل و بند و بست شوی. و از طرفی به جوانان و مردمی که در مقابل کل نظام قرار دارند می گوید ببینید شما باید به ارزشهای دمکراسی از قبیل تحمل و تعامل پای بند باشید ، نظام را باید تحمل کنید چون عدم تحمل مال آدمهای غیر دمکرات و بی سواد است . بیایید با ما وارد بند و بست شوید، با نیروهای 2 خرداد وارد گفتگو و معامله گردید و....... او از این طریق با گرفتن پز دمکراتیک سعی می کند جوانانی که خواهان دمکراسی هستند را فریب دهد. مبینیم که چگونه خاتمی برای پیش برد منافع خود و نظام، مفاهیم را آگاهانه از معنی تهی و وارونه می کند و در این فن استاد کامل است. شاید این درست باشد که او یک فرد جزم اندیش و قشری گرا و مرتجع است ولی درستتر این است که گفته شود او یک فرد بغایت شیاد و فریبکار است ، چیزی که مشخصه ی اصلی همه ی ملاهاست. اینگونه است که واژه ها قربانی می شوند و وسیله ای برای تحمیل دیکاتوری و مسخ انسانهای سرکوب شده، و در جهتی کاملا معکوس با مفاهیم واقعی و اصلی این واژگان
در یادداشتهای آینده به مفاهیم دیگری که توسط این رژیم مسخ و وارونه شده از قبیل : هیچکس تمام حقیقت را در دست ندارد، پاسخگویی و .... را مورد بحث قرار خواهیم داد
No comments:
Post a Comment