Saturday, January 14, 2006

برای اندیشیدن-سانسور

اگر یادتان باشه هفته ی پیش گفتم که من یادداشت کوتاه نویسی را بلد نیستم. به همین دلیل بعد از اینکه با ذوق و شوق وبلاگم را راه انداختم با این سوال مواجه شدم که خوب بعد چی؟ اینم وبلاگ حالا چه جور میخوای به روزش کنی؟ خوب هر کسی یه جور وبلاگشو به روز میکنه،یکی خاطره می نویسه یکی خبر میذاره ، یکی نتهای کوتاه روزانه می نویسه و.....
منم قول دادم که وبلاگ را با نوشتن در باره ی موضوعاتی که مشغله ذهنی روزانه ام است به روز کنم و تیترش رو هم گذاشتم " برای اندیشیدن". یکی دو یادداشت نوشتم، بعد دیدم عجب قولی بود که من دادم،حالا هر روز باید بشینم اول بیندیشم که به چه می اندیشیدم و بعد که آن را پیدا کردم تازه باید بیاندیشم که چرا به آن موضوع می اندیشیدم و بعد از همه مشکلتر اینکه باید باز بیاندیشم که آن موضوعی که من بهش می اندیشیدم اصلا ارزش اینو داره که وقت صرفش کنم و با این سرعت لاک پشتی بشینم پشت کامپیوتر و تایپ کنم؟ از همه مهمتر چیزایی که هر آدمی بهش فکر می کنه یک بخش مهمش مربوط به دیگران میشه، خوب آدم اگه بخواد اندیشه و احساس واقعیش رو بیان بکنه ممکنه به خیلیها بر بخوره. کی جر ئت داره بگه 95% تحلیلهای سیاسی و اجتماعی که در سایتهای اینترنتی ظاهرا مستقل و غیر سازمانی چاپ میشه و 99% برنامه های ماهواره ای لس آنجلسی، چرندیات ذهنهای بیماری است که هر را از بر تشخیص نمیدن ولی برای زمین و زمان تعیین تکلیف می کنن، طرف پاسخگوی اعمال خودش نمی تونه باشه ولی برای فرار از اون، مرتب به این و اون لنگ و لگد می زنه که پاسخگوشون کنه. خوب اگه من بخوام این چیزا را بگم به قول معروف ،حالا خر بیار و باقالی بار کن. منی که بر اساس این مثل که میگه" کسی که به من یک کلمه آموخت مرا تا ابد بنده ی خود کرد " مخلص و بنده ی همه هستم چطور می تونم این کار رو بکنم؟ من که مخلص همان چرند نویسان هم هستم چو ن بر اساس مثل قدیمی "ادب از که آموختی از بی ادبان" حد اقل به من یاد میدن که خودم گرد چرندیات نگردم. اونهایی که درس استقامت و شهامت و انسانیت به من دادن که دیگه جای خودشو داره،من مخلص مخلص اونام. منی که بر همین اساس مخلص تمام نویسندگان اینترنتی و همه ی ایرانیان فعال در عرصه های مختلف هستم چطور می تونم این حرفا را بزنم؟ البته یک دسته هم هستند که من مخلص اونها نیستم ، خوشبختانه اونها را ایرانی حساب نمی شود کرد ، اونم کسانی هستند که برای رژیم ملاها در خارج و داخل کار میکنن ، خیلی هم برای سرگرمی دیگران تئوری به هم میبافن، از همه نوعش. هم متخصص تئوریهای حقوق بشر هستند ، هم متخصص کشف مطلق گرایی و آزادی بیان و پاسخگو کردن وجامعه مدنی و تحمل و بردباری و منافع ملی وسانسور و....
البته از حق نباید گذشت، حضور آونها یک خوبیهایی هم داره، اگه اینا نبودن چطور آدم میتونست سقف وقا ، شارلاتانیزم ، لمپنیزم ، فریبکاری و مسخ شدگی و در عین حال جنایت کاری رو تشخیص بده؟
چطور می تونست تشخیص بده که خیلی از مدعیان و مخالفان ظاهرا سر سخت رژیم طرز تلقی شون از این مقولات رونویسی ناشیانه از رو دست شارلاتانهای نظریه پرداز خمره های رنگریزی برادران آموزش دیده در دانشکده های وزارت اطلاعاته و بعد که کسی برای این رو نویسیها تره هم خرد نمی کنه اینها برای خالی کردن دق دلیشان دیواری کوتاه تر از دیوار گروهایی مثل مجاهدین و شورا پیدا نمی کنن و همه ی هم وغمشون گیر دادن به دیگرونه؟
حالا معلوم نیست چطور یه عده ای عاشق طرز تلقی ماموران رژیم از این مقولات میشن؟ آیا برای توجیه ضدیتشون دنبال تئوری مگردن ؟ آیا بی سوادن؟ آیا تنبلن ؟ ولله اعلم.

با این تفاسیر سر قول موندن و نوشتن در رابطه با این اندیشه های روزانه ، مثل رانندگی در جاده ی خاکی و پر دست آنداز می مونه. خلاصه از قولی که داده بودم حسابی پشیمون شدم ، داشتم دنبال یه راه در رفتی می گشتم که این موضوع اخیر در چند سایت اینتر نتی مشغله ی ذهنی من هم شد. یک آقای سر دبیری روی سایتش آه و ناله کرده بود که نمیتونه مطالب ارسالی رو با چاپ نزدن سانسور کنه - حالا بگذریم که اگه چاپ نزدن سانسور است، همین جناب سردبیر، مطالب یکی از همفکران خودش که در ایران فیلم زیر زمینی می ساخته و خیلی هم سرنگونی خواهه رو بارها اینجانب شخصا برایشون ارسال داشتم و به دلایلی که من نمی دونم آون را سانسور کرد- یک هموطن دیگه ای یک مقاله نوشته بود که وضعیت روشنفکر و مبارز دوسیر با همدیگه تفاوت داره و غیر مستقیم گفته بود که مبارز مجبور است سانسورچی باشه . یعنی تلقی ایشان هم از مقوله ی سانسور عین جناب سردبیر بود. بعد یکی از هموطنانی که جزء اون دسته ای است که بنده مخلص مخلصش هستم در نوشتاری مسئله ی مسئولیت گزینش مطالب را بدرستی مطرح کرده بود اما بالاخره ما نفهمیدیم آیا چاپ نزدن یک مطلب سانسور هست یا نیست؟ ما مانده بودیم و این مشغله ی ذهنی. به هر جهت گفتم هر چه بادا باد بالاخره مردی گفتن و قولش، حالا که قول دادی باید سر قولت وایسی!


من عادت دارم که برای اندیشیدن به هر موضوعی اول باید بروم و معنی دقیق واژگانی کلمات کلیدی در رابطه با آن موضوع را پیدا کنم. نه اینکه معا نی را نمیدانم ، به این دلیل که آنچیزی که ما فکر می کنیم میدانیم - بخصوص در مورد کلمات- معمولا آغشته به تلقی ایست که از محیط بیرون به ما القا شده و من القاء پذیر نیستم. یعنی واژه ها یک معنای مجرد و فنی دارند و یک معنایی که به طرز تلقی محیط پیرامون ما آغشته است و از آن طریق به ما منتقل می شود.
خلاصه کفش و کلاه کردیم و رفتیم سراغ قفسه ی کتاب. فرهنگ عمید را پیدا کردم و داشتم دنبال دیکشنری انگلیسی می گشتم که یک مرتبه یادم امد که اینترنتی هم هست و بهتر است شیوه ی عهد بوقی را رها کنم و سراغ دنیای مدرن بروم. با کمی زیر و بالا متوجه شدم که بهترین معادل واژه ی سانسور که اصلش از لاتین وارد زبانهای غربی شده ، در فارسی ممیزی است .
ممیز:جدا کننده، برتری دهنده
ممیزی، رسیدگی ، وارسی.(از فرهنگ عمید
حالا ببینیم معنی واژه ی سانسور در زبان انگلیسی که در فارسی هم از آن کپی شده چیست؟ درانگلیسی، هم چنانکه در فارسی دو واژه ی ممیز و ممیزی وجود دارد، دو واژه در رابطه با مقوله ی سانسور وجود دارد یکی سنسور و دیگری سنسورشیپ. که سنسور معدل ممیز و سنسورشیپ معادل ممیزی یا همان سانسور است.
Cen.sor.ship
1. The act, process, or practice of censoring.
2. The office or authority of a Roman censor.
cen·sor (s n s r)
1. A person authorized to examine books, films, or other material and to remove or suppress what is considered morally, politically, or otherwise objectionable.
2. An official, as in the armed forces, who examines personal mail and official dispatches to remove information considered secret or a risk to security.
3. One that condemns or censures.
4. One of two officials in ancient Rome responsible for taking the public census and supervising public behavior and morals.


معانی انگلیسی را برای صرفه جویی خلاصه کردم ، کم وبیش این خلاصه ای از معانی این واژه است که در دیکشنری های مختلف انگلیسی وجود دارد. از معانی چند تا نتیجه گیری می شود کرد.
یکم- سانسور یک موقعیت رسمی حرفه ای در دولتهاست برای اعمال کنترل بر انتشارات و اعمال قدرت ومحدودیت برای مردم تحت سلطه اشان و بار مفهمو می آن هم به شکل مطلق منفی نیست. در روم قدیم یکی از وظایف کسانیکه این موقعیت شغلی را داشتند سرشماری جمعییت بوده همین حالا هم
در انگلیسی census
را برای سرشماری استفاده می کنند
دوم- سانسورچی وظیفه اش بررسی و کم وزیاد کردن محتوای فیلم ، کتاب و....است
یعنی عمل سانسور مبتنی بر حذف یا چاپ نزدن نیست. بیشتر مبتنی بر دست بردن در مطالب و محتوای آنها می باشد. همانطور که در زمان شاه یا اکنون اداره ی ممیزی یا سانسور این رژیمها معمولا با حذف قسمتی از کتاب یا نوشته اجازه ی چاپ صادر میکردند.
حالا برسیم به موقعیت خودمان ، آیا صاحبان سایت، مجله ، روزنامه ، تلویریون و رادیو و... که متعلق به یک شخص یا گروه است با چاپ نزدن مطلبی که برایشان ارسال شده ، یا به بیانی دیگر،آیا دست به انتخاب مطالب زدن مدیران این رسانه ها، سانسور محسوب می شود یا نه؟
اگر جواب آری باشد ، در دنیای کنونی حتی یک رسانه وجود ندارد که در آن عمل سانسور انجام نگیرد. با این حساب ما یک رسانه ی آزاد نخواهیم داشت و باید بپذیریم که اصلا چیزی به نام دمکراسی وجود خارجی ندارد. ولی آیا براستی چنین است؟
با توجه به معانی واژگانی سانسور که دو پایه ، موقعیت شغلی دولتی بودن و وارسی و دست بردن در مطالب اساس آن را تشکیل می دهد، سانسور عملی است که از طرف دولت برای کنترل افکار و ایده های مردم تحت سلطه اش انجام می شود و چاپ یا عدم چاپ یک مطلب در یک رسانه خصوصی و غیر دولتی هیچ ربطی به مقوله ی سانسور ندارد، بلکه از الزامات و اساس حقوق و آزادیهای فردی و جمعی در یک دمکراسی است. چرا ؟
به این دلیل که یک- اصل آزادی بیان اقتضاء میکند که افراد یا جمعیتها و گروههای سیاسی -اجتماعی دارای توان اعلام حضور در جامعه و دفاع از آزادی خود باشند.
دو- یک رسانه ی خصوصی طبق قوانینی که در دمکراسیها موجود است مسئول محتویات آن رسانه محسوب می شود و باید در مورد چاپ یا عدم چاپ مطالب این آزادی را داشته باشد که دست به انتخاب بزند چون به لحاظ حقوقی مسئول شناخته میشود. بنابراین محتوای رسانه های خصوصی را باورها و خط و خطوط سیاسی آنان تعیین می کند و بر همان اساس سخنگو و انعکاس دهنده ی مطالبی هستند که منافع صاحب آن و همچنین مخاطبانی که چنان خط و خطوطی را باور دارند را تامین می کند.
سه- بر خلاف طرز تلقی ای که توسط عوامل رژیم و موج سواران القاء می شود داشتن رسانه ای که فرد یا گروهی آن را به سلیقه و خواست خودشان اداره کنند عین آزادی بیان و برای تعمیم آن است نه خلاف آن. در دمکراسی هر کسی حق آزادی بیان دارد و می تواند برای اهداف خودش رسانه ای را ایجاد کند و برای آن سیاست گذاری کند. هیچ کس نمی تواند رسانه ای را به دلیل چاپ نزدن مطالبش تحت تعقیب قرار دهد یا آن را متهم به سانسور نماید. مدیران رسانه ها مطلقا در رابطه با انتخاب محتوای رسانه اشان آزادند.حق دارند جهت گیری سیاسی داشته باشند ، سیاستهای خاص خودشان را پیش ببرند و در جامعه اعمال نفوذ کنند. فقط دیکتاتورها هستند که با جو سازی و شانتاز سعی می کنند آزادی عمل رسانه ها را محدود کنند. البته این حق دو طرفه است یعنی مخالفان یک ایده یا خط سیاسی هم حق دارند رسانه های خودشان را ایجاد کنند و یا آن رسانه را تحریم و بایکوت نمایند.
و......
به نظر می رسد که دو طیف در جامعه ی ایرا ن با ترویج تلقی غلط از آزادی بیان و سانسور سعی میکنند با اتهام و شانتاز فضای رسانه ها را کنترل کنند. یکی عوامل اطلاعاتی رژیم و دیگری موج سواران سیاسی. عوامل رژیم برای نفوذ در رسانه ها به قصد دروغ پراکنی بر علیه مخالفین رژیم بخصوص مجاهدین و با تئوری بافیهای به غایت مسخره سعی می کنند برای خود فضای حضور و در نهایت کنترل رسانه ها را ایجاد کنند و از این طریق رسانه هایی که به هر دلیل، سرکوب و کنترل آنها برایشان میسر نیست و از دستشان در رفته را کنترل و سرکوب کنند و یا به خدمت خود در آورند و موج سواران هم از آنجا که ماهیتا سرکوبگر و استثمار گرند فرصت طلبانی بیش نیستند که برای مطرح کردن خود ناچارند از حاصل تلاش دیگران بهره ببرند و برای پیش برد اهدافشان به همان تلقی های بی پایه ای که عوامل رژیم تئوریزه می کنند دامن می زنند تا شاید بتوانند با ایجاد شبهه و شانتاژبرای خود فضای تنفسی ایجاد کنند.

No comments: