Sunday, December 18, 2011

صلح جویان جنگ طلب

این روزها غرب ناچار شده بعد از سالها مماشات با رژیم ایران، به دلیل عربده کشیها و بی اعتنا یی رزیم به قطعنامه ها ی شورای امنیت و کردن کشی در برابر قوانین بین المللی، از سر اجبار و با اکراه و به نیت بازگرداندن رژیم به پای میز مذاکره *( رجوع شود به سخنان گهر بار سنگوی رسمی وزارت خارجه شیطان بزرگ که می گوید خواجه حافظ شیرازی هم می داند که ما دنبال مذکره با ایران هستیم)، کمی در برابر رژیم عکس العمل نشان دهد و با تنگ کردن حلقه ی تحریمها لبریز شدن صبر خود را به رژیم نشان دهد.
در همین رابطه عده ای تحت عنوان ضدیت با جنگ و صلح طلبی داد و بیداد راه انداخته اند که آی فغان آی بیداد، برسید که میهن از بین رفت. ای صلح طلبان عالم و آی میهن پرستان بجنبید که همین فردا بمبها بر ایران فرود می آید و.... اینان حتی گزارش گزارشگر ویژه ی ملل متحد در رابطه با نقض حقوق بشر در ایران و گزارش  اخیر سازمان منع گسترش سلاحهای هسته ای را هم توطئه و جنگ تبلیقاتی استکبار جهانی برای آماده کردن زمینه حمله به ام القرای اسلام می دانند.
در این زمینه اکبر گنجی از همه فعالتر می باشد و در آخرین  مقله اش در ایت لله  بی بی سی به یاد دوران طلبگی چند فتوا و حکم شرعی – سیاسی هم صا در کرده است. از جمله اینکه نباید در جنگ تبلیغاتی  در کنار نیروهای صهیونیستی – استکباری قرار گرفت و برای جلو گیری از جنگ، ایرانیان خارج کشور باید  جنبش ضد جنگ در اروپا و آمریکا را تقویت و همرامی کنند و...
هرچند ما مثل گنجی فیلسوف نیستیم اما چند سوال توی ذهنمان جوانه زد :
 یکم: اگر بخواهیم در کنار جنگ تبلیغاتی صهیونیسم جهانی قرار نگیریم. مثلا اگرآنها گفتند رژیم در حال ساختن بمب اتم است ما باید بگوییم  نخیر چنین چیزی نیست ؟ اگر گفتند رژیم در عراق و سوریه و لبنان و... دخالت می کند و فاندومنتالیستهای اسلامی را تقویت و تجهیز می کند ما باید بگوییم شما دروغ می گویید؟ اگر گزارشگر ویژه بگوید در ایران نقض حقوق بشر است، ما باید توی دهن او بزنیم و بگوییم ایران کشور گل و بلبل است و و نه اوینی دارد نه کهریزکی و نه گوهر دشتی.آزادی هم، به حمد الله، از همه نوعش به حد وافر وجود دارد چه آزادی سیاسی و چه مذهبی – مدنی، ولی چشمان شما را دشمنی با اسلام عزیز کور کرده و این محسنا ت را نمی بینید ؟ اگر عفو بین الملل گفت ایران به اعدام معتاد است بگوییم  تو چرا در کنار جنگ تبلیغاتی استکبار قرار می گیری؟ و...
دوم: چرا به جای همراهی با جنبش ضد جنگ در آمریکا ، نباید جنبش ضد جنگ را در ایران راه انداخت؟ اگر یک آمریکایی تشخیص دهد که جنگ به نفع مردمش نیست و باید  جلو جنگ طلبان در دولتش بایستد خوب دمش گرم باید برایش هورا هم کشید اما صلح طلب ایرانی چرا نباید چنین کند؟ ایرانی ضد جنگ چرا نباید جلو جنگ طلبانی که بر کشورش حکم میرانند با یستد؟  آیا آمریکایی از ما بهتران است و حق دارد جلو حکومتش بایستد اما ایرانی موجود درجه دو و پست است که  باید دنباله رو آمریکایی باشد؟ یا نه از نظر شما جلو حکومت ایران ایستادن ممنوع است؟ یا شاید از نظر شما در حکومت ایران اصلن جنگ طلب وجود ندارد و عربده کشیهای احمدی  نژاد – خامنه ای هم ساخته و پرداخته ی دستگاه تبلیغاتی استکباری است ؟ مگر در جنگ همیشه دو طرف دعوا وجود ندارد؟ آیا وظیفه ی نیروی ضد جنگ و صلح طلب واقعی فشار آوردن و افشای طرف جنگ در کشور خودش نیست؟
  سوم: چنین به نظر می رسد که یکی از دلایل عربده کشیهای احمدی نژاد- خامنه ای این است که میخواهند با استفاده از بمبهای اسرائیلی  احساسات نا سیونا لیستی  عده ای را تحریک کنند و با پز قربانی بودن گرفتن مردم را  به دنبال خو دشان بکشانند و بسیجهای چاقو کش را روانه ی خیابانها کنند تا نفسها را بیش از پیش ببرند. خوب شما که  دارید صحت این تاکتیک را به آنها نشان می دهید. آیا این آنها را تشویق نمی کند که به عربده کشی و جنگ طلبی  بیشتر رو بیاورند و در نتیجه هر چه بیشتر به احتما ل حمله دامن بزنند؟ می بییند که نتیجه ی عملی و حاصل کاراین گونه صلح جویی  دامن زدن به رو حیه ی جنگ طلبی رزیم ایران و در نتیجه بالا بردن احتمال  جنگ است. آیا این نوعی جنگ طلبی محسوب نمی شود؟
 

Tuesday, December 13, 2011

مذاکرات اوباما- احمدی نژاد

مذاکرات اوباما – احمدی نژاد

روی خط تلفن امن کاخ سفید- تهران
مترجم: الن ایر سخنگوی فارسی زبان وزارت خارجه
اوباما: هواپیمای جاسوسی را پس بده.
احمدی نژاد: باید حضرت آقا اجازه بده.

آلو آلو: بنده الن ایر(ا.ا) هست. خواست با حضرت آقا سخن گفت. والسلام.

احمدی نژاد (ا.ن): آقا هنوز تشریف نیوردن، فرمودن با ما صحبت کنید.

ا.ا: عالیجناب اوباما اینجا هست. خیلی غمگین. عالیجناب می فرماید لطفن لطفن، تقاضامند که شما هواپیما را پس فرستاد. والسلام.

ا.ن: اون که دس آقاست. ولی بهش بگو ناکس تشویش افکار عمومی می کنی. اول تو رسانه ها اینو منتشر میکنی بعد زنگ میزنی. ما خودمون ختم روزگاریم.

ا.ا: عالیجناب رئیس جمهور میخواد در قبال الطافی که به شما کرد، شما هم لطفن هواپیما را آزاد کنید. والسلام.

ا.ن: چه لطفی! قرار بود تو عراق منافقین رو وادار کنه خودشونو منحل کنند که تا حالا نکرده. همین دیروزم که تو واشینگتن بهشون اجازه راهپیمایی داده. ناکس ما خودمون ختم روزگاریم طلبکاری میکنی که بدهکار نشی.

ا.ا: در آمریکا اجازه ی تظاهرات دست شهرداریه نه رئیس جمهور. عالیجناب اوباما هر کاری که از دستش بر بیاد میکنه. شما لطف کنید هواپیما را آزاد کنید. والسلام.

ا.ن: برا ما اینقدر عالیجناب عالیجناب نکن. والسلام والسلام هم بذار زیر سرت خوابت ببره. یعنی اقتدار اینکه تو سر یک شهردار شپشو بزنه هم نداره؟ تو تهرون بدون اجازه ی ما پرنده هم نمی تونه روی سفارت انگلیس و باغ قلهک پر بزنه. بهش بگو اول اقتدارتو نشون بده بعد اگه حضرت آقا اجازه بدن یک کاریش می کنیم. حالیت شد؟

ا.ا با خوشحالی: خیلی لطف کردی. ولی عالیجناب میخواد بدونه چه وقت شما این کار را کرد و با حضرت آقا صحبت کرد؟ والسلام.

ا.ن: گفتم که بهش بگو دست حضرت آقاست. ایشالله وقت ظهور باهاش صحبت می کنیم.

ا.ن گوشی را می گذارد.

اوباما به الن ایر: خوب چی شد الن؟!
الن ایر با خوشحالی: او گفت ایشالله وقت ظهر با آقا صحبت کرد. اصلن لازم نبود کارشناسان ایرانی وزارت خارجه را واسطه کرد. والسلام.
اوباما در انتظار وقت ظهور یا به قول الن ایر وقت ظهر. والسلام.

Thursday, October 13, 2011

موانع و گره های سیاسی در برابر سرنگونی رژیم



مصاحبه رادیو ایرآوا با رضا شمس. موضوع: موانع و گره های سیاسی در برابر سرنگونی رژیم (17 مهر 90= 9 اکتبر 2011) 
http://www.youtube.com/watch?v=NLCrOyNpl6c

Tuesday, September 27, 2011

Thursday, April 21, 2011

اندر مضرات احکام سیاسی

               اندر مضرات احکام سیاسی
 احکام بر چند گونه است،احکام حکومتی، احکام  شرعی، احکام حکومتی- شرعی..... و یک نوع جدید احکام هم چند دهه یا بیشتر است که در ایران مرسوم گردیده که میتوان آن را احکام سیاسی- تحلیلی نامید. احکام سیاسی - تحلیلی آن باشد که شخصی به اعتبار مفسر یا رهبر سیاسی بودن نظراتی را به شکل احکام به پیروان و مریدان نازل گردانده از دیگران و دنیای پیرامون انتظار اثبات درستی احکام را داشته باشد. صدوراحکام سیاسی را تحت عنوان نقد سیاسی  توجیه نمایند و آن را وظیفه ی فرد سیاسی دانند.  
احکام حکومتی را جارچیان در معابرجار زنند، احکام شرعیه را ملایان بر منابر و احکام سیاسی- تحلیلی را در نشریه ها و دنیای مجازی.
احکام سیاسی- تحلیلی دو گونه باشد. یکی احکام اولیه و دیگری ثانویه. احکام اولیه آن باشد که مفسر برای اولین بار موضوعی را مورد نظر و تحلیل قرار دهد و حکمی را اعلان نماید و حکم ثانویه حکمی باشد که پس از حدوث حکم اولیه و برای اثبات آن به کرات و برای سالیان- که گاهی تا پایان عمر صادر کننده ی حکم به درازا کشد- صادر می شود. احکام سیاسی- تحلیلی را مضرات بسیار باشد:
اول- چون صادر کننده ی حکم  بر درستی و راستی حکم ایمان مطلق دارد و درستی آن برایش مسئله ای حیثیتی است، به محض صدور حکم اولیه در او انتظاراتی بروید. یکم آن باشد که حکم همچنان که او می پندارد راست آید و دوم آن باشد که موضوعی که در مورد آن حکم صادر شده- چه فرد، گروه یا مسئله ی سیاسی باشد- پاسخگوی او باشد و آنطور عمل نماید که احکام او اقتضاء می نماید. حال چنانکه شرایط جهان بیرون طوری بچرخد که حکم صادر شده را باطل گرداند و یا موضوع حکم بی اعتنایی کند و حکم را اجرا ننماید از آنجا که او چونان حکام دیگر قدرت اجرای حکم را ندارد  تخم کدورت نسبت به جهان بیرون و دیگران در دل او کاشته شود.      
دوم- نداشتن قدرت اجرای احکام و تداوم صدور آن، پس از چندی تعداد بیشماری حکم اجرا نشده روی میز طرف می گذارد و صادر کننده را چاره ای جز آن نباشد که همه ی توان خویش را در اثبات صحیح و درست بودن احکام مصرف نماید و در حوادث روزگار همواره به دنبال نشانه ای یا خبری باشد که حکم صادر شده را تایید کند و از این روی برای تکمیل حکم اولیه و درستی آن صدور احکام ثانویه ضروری باشد. این روند می تواند سالیان سال حتی تا پایان عمر ادامه یابد.
سوم- چنانچه احکام ثانویه هم نتواند موضوع حکم را بر آن دارد که طبق حکم عمل نماید یا هم چنان بی اعتنا بماند و جهان نیز بدون توجه به احکام راه خود برود کم کم کدورت در دل صادر کننده ی حکم به کینه ی شخصی نسبت به کسانیکه به احکام بی اعتنایی کرده اند تبدیل شده و او برای این ناکامی در پی انتقام گیری از آنان بر آید و هر کاری آنان کنند این ضدیت کند و برای اثبات درست بودن احکامش به پر و پای آنان بپیچد.
چهارم- چون صادر کننده ی حکم خود را محق به صدور احکام داند و نسبت به هر موضوعی حکمی صادر نماید کم کم این احکام همه کس و همه چیز پیرامون او را شامل گردد و چنانچه همه کس و همه چیز طبق احکام عمل نکند- که غالبا این چنین است- او با همه کس در افتاده و تنها و تنهاتر شود و جمع مریدان نیز کوچک وکوچکتر گردد بدین سان آتش کینه و انتقام در او فزونی یابد و به مرز جنون برسد  و او به جایی رسد که تمام هم و غمش کوچک کردن جهان باشد به حدی که اندازه ی تن اوشود و چون چنین چیزی ممکن نباشد به انکار جهان پردازد.
 پنجم- شیوع بیماری صدور احکام سیاسی باعث می شود نه تنها کار جمعی و اشتراکی کردن غیر ممکن گردد بلکه هر کجا بیشتر از چند نفر جمع باشند نیز به نزاع با یکدیگر برخیزند و ساز انشعاب و جدایی را کوک نمایند.
این مضرات باید انسان عاقل را وادارد که وارد چرخه ی صدور احکام برای جهان پیرامون و دیگران نشود و اگر می شود حداقل انتظار نداشته باشد که جهان و جامعه ی انسانی آنگونه عمل نماید که احکام اوحکم می کنند چون پایانش بیماری روانی و شکست و نا کامی باشد.
21 آوریل 2011                                                      رضا شمس
                                

Friday, April 15, 2011

اولین های قتل عام اشرف

اولین های قتل عام اشرف

یک مثل انگلیسی می گوید" برای هر چیزی یک اولین وجود دارد" این مثل معمولا در جایی به کار می رود که یک چیزی که بی سابقه بوده ، اتفاق می افتد.
 برخی از "اولین های" جمعه ی خونین اشرف را میتوان بدین شکل بر شمرد.

اول-  این اولین بار در تارخ معاصر بشر- به خصوص بعد از جنگ جهانی 
دوم - است که یک دولت با پرچم رسمی با فرماندهی بالاترین فرمانده نظامی، عده ای پناهنده  بی سلاح که تحت حفا ظت قوانین بین المللی هستند را ابتدا محاصره و سپس با هدف قرار دادن مستقیم و زیر گرفتن توسط تانک و....، قتل عام می کند.
متا سفانه در دهه های گذشته قتل عامهای زیادی در جهان و بخصوص در حق پناهندگان انجام شده ولی این قتل عامها عمدتا توسط باند های سیاه آدم کشی و نیر وهای غیر رسمی انجام گرفته نه یک ارتش رسمی با پرچم و فرماندهی بالاترین مقام نظامی در صحنه.

دوم- این اولین بار است که یک ارتش رسمی از رسیدگی به زخمیها  و مداوای آنها جلو گیری می کند و حتی آب را بر روی آنان می بندد. پس از تصویب کنوانسیونهای ژنو چنین چیزی در جهان توسط هیچ دولتی انجام نشده.

سوم- این اولین بار در تارخ معاصر است که کسانی با دست خالی در مقابل یک ارتش کاملا مجهز مقاومت جدی می کنند و در مواردی با دست خالی تانکها را هم پس می زنند. در هیچکدام از جنبشهای مبارز و آزادیبخش و در هیج جای جهان چنین چیزی سابقه ندارد.

چهارم- این اولین بار در تاریخ بشراست که زنان  با این کمیت آنهم در چنان شرایط نابرابری در جنگ و نبرد شر کت می کنند. امروزه زنان در کشورهای پیشرفته در سطوح مختلف ارتش شرکت دارند اما نه با این کیفیت نسبت به مردان و نه در صحنه ی واقعی نبرد حضور آنها قابل قیاس با آنچه در اشرف اتفاق افتاد نیست.

پنجم- این اولین بار در تاریخ معاصر جهان است که کسی که جامعه ی جهانی او را به عنوان سمبل حقوق بشر در کشور خودش می شناسد، نسبت به نقض حقوق هم وطنانش و قتل عام آنها بی تفاوت است و مطلقا سکوت میکند. منظور خانم شیرین عبادی است. هیچ کشوری را نمی شناسیم که برنده ی جایزه نوبلش که وکیل هم هست و ادعای قانون گرایی هم دارد ، در مقابل چنین جنایاتی  و نقض آشکار قوانین بین المللی ساکت مانده باشد.

ششم- این اولین باری است که یک دولت به طور رسمی و آشکارا، دولت دیگری که شهروندانش را قتل عام کرده را مورد تقدیر قرار می دهد و حتی از دولت بیگانه خواهان کشتار بیشتر می شود، کاری که وزیر خارجه ی رژیم ایران انجام دادو از دولت عراق تقدیر کرد و خواهان ادامه ی کشتار گردید، در جهان معاصر سابقه ندارد.اولین های دیگری را هم میتوان شمرد.

وجود این همه " اولین" برای این قتل عام آن را کاملا برجسته و استثنایی می کند. هیج جنایتی که اینقدر "اولین" را یک جا در خود داشته باشد در جهان کنونی سابقه ندارد و به همین دلیل این جنایت خودش یکی از اولینهای تارخ معاصر بشر است.

15 اوریل 2011                                                 رضا شمس

Tuesday, April 12, 2011

از کشتار اشرف شرمناکم و از این جهان عقم گرفته

      از کشتار اشرف شرمناکم و از این جهان عقم گرفته

از روز جمعه که حمله ی بربر منشانه ی ارتش عراق به اشرف انجام شد بارها خواستم چیزی بنویسم ولی به محض دست بردن به کی برد جز نفرین و ناسزا چیزی به ذهنم نمی آمد. صحنه آنقدر شنیع و ظالمانه است که  تنها احساسی که به آدم دست میدهد خشمی توام با شرم است. شرم از اینکه به اجبار در دسته بندی موجودات زنده، به دسته ای متعلق است که این جانوران دو پا و مشمئر کننده هم بخشی از آن هستند، شرم ونفرت از اینکه برخی حتی برای ابراز حمایت زورکی شان هم اینطور وقیح و نفرت انگیز خرده حسابهای سیاسی و عقل کل بودن برایشان اصل است و بجای کاستن از درد نمکی بر زخم می پاشند، شرم از اینکه حقوق مقدس بشر هم ملعبه ی دست یک مشت شارلاتان شده که فقط آن را برای هم قبیله ایهای خود می خواهند و جایزه اش. شرم از هموطن بودن با جانورانی که با نفرت انگیزترین کلمات این کشتار را تقدیر می کنند و شرم از اینکه در نزدیکی کشوری هستم که  خیانت پیشگی و پشت پا زدن به تعهداتش آن را به آتش بیارمعرکه ی این جنایت شنیع تبدیل کرده اما رئیس جمهمورش دم از حمایت از مردم ایران میزند.
چهار روز است که اینقدر از این دنیا عقم گرفته که میخواهم فرار کنم و به کره ی دیگری بروم. نمیخواهم ریخت هیچکدام از این جانوران را ببینم. کاش می شدو اما محکوم ماندنم . ا ز این بوی گند بیزارم اما محکوم به استشمام کردنشم.  مجبورم دماغم را بگیرم و از کنارشان بگذرم.
اکنون اما که آن شوک اولیه بر طرف شده میتوانم نیمه ی پر لیوان را هم ببینم. و به جای شرم افتخار کنم. افتخار کنم  به اینکه هموطن کسانی هستم که با دست خالی تانک را پس میزنند.  افتخار کنم که هم نوع کسی هستم که برای احقاق حقوقش  به راحتی نوشیدن ک جرعه ی آب حاضراست جانش را  بدهد.
افتخار کنم به اینکه متعلق به دسته ای از موجودات زنده هستم که حاضراست ایستاده بر روی پاهایش بمیرد ولی تن به تسلیم و ذلت ندهد. آنهم نه تک نمودهایی که هر از چند دهه یکی نمودار می شود بلکه هزاران هزار آن و در آخر افتخار و احساس شرف می کنم به کشوری که زنانی این چنین رزم آور و دلاور به نوع انسان هدیه داده.
میتوان به تفکر مجاهدین انتقاد کرد، میتوان حتی نوع مبارزه شان را باور نداشت میتوان هزار اما و اگر داشت اما نمیتوان رزمندگی، شجاعت، تسلیم ناپذیری، شرافت و ایستادگی آنان برای حقوق خود و مردمشان را که از ارزشهای والای انسانی است را ندید. هم چنانکه نمیتوان از شناعت، بز دلی و پستی دشمنان و کشتار کننده گانشان احساس نفرت و انزجار نکرد.
 یازدهم آوریل 2011                           رضا شمس

Tuesday, April 05, 2011

حکایت اندر جنایتکاری شیخان


 گویند سالها پیش شیخی به دعوت پادشاه به ملکی وارد شد تا مردمان آن دیار را دین و ایمان بیاموزد و مهر اهل بیت را در دلها بیفکند. پادشاه را خیال بر آن بود که اگر آن شیخک مردمان را به ولایت مومن گرداند او با توسل جستن به امامان و به نیابت از آنان میتواند مردمان را رام و به فرمان در آورد.
 شیخ از پادشاه اجازت خواست که برای اجرای اوامر ملوکانه گروهی وعاظ و روضه خوان را از دیار خویش به ملک پادشاه آورد تا با استفاده از هنر نمایش و داستانسرایی تعزیه گردانی و روضه خوانی را رونق داده بدان وسیله دل مردمان را به درد آورده و عشق به اهل بیت و نفرت به هرآنچه جز آن است را در دل مردمان بکارد .
شاه شیخ را اجازت بفرمود و به اذن شیخ تکیه ها بساخت و منبرها به پا داشت و میادین را بیارست اما خلق بر مجلس روضه و مرثیه حاضر نگشتی بل از آن دوری جستی و به مجالس جشن و شادی و طرب بیشتر مایل بودی.
این کار شیخ را بسی گران آمد و چون پادشاه چاره کار را از او پرسید. شیخ چاره را در بستن مجالس شادی و و سر کوبی کار اندازان آن یافته و از پادشاه خواست که حکم به قتل و نابودی دیگر باشان دهد.
پادشاه نیز چنین کرد و کرور کرور از مردمان اهل تسنن و مجوس و غیره بکشت و چون از کشتار بسیار مردمان همه غمگین و عزادار شدند تکیه ها و مجالس مرثیه رونقی بیا فت و شیخان در یافتند که با کشتن و جنایت میتوان مصیبت را پراکند و کسب خویش را رونق بخشید. از این پیروزی پادشاه شیخ را مر تبت و جایگاه و مناقب وخلعت بسیار بداد و شیخ را بفرمود که برمنابراو را نایب امام غایب  و اطاعت از او را اطاعت از خدا و ولی امر بخواند. شیخ نیز چنین بکرد و از نعمت خلعت های ملوکانه مدارس و تکایا و مساجد و حسینیه ها بساخت و بر گشترش روضه خوانی و پراکندن ماتم و گریه و زاری و مرثیه جهد و تلاش وافر بنمود.
کم کم شیخان  زیادت یافته و چنان مست گشتند که خود را القاب بسیار از قبیل آیت الله ، حجته الاسلام و نیابت امام زمان بدادند و شیخکان خرد نیز خود را سرباز امام غائب خواندند و به فتوای رییسان  خود به جنگ هر چه جز آنها بود بر خواسته و قتل و  غارت را بیاغازیدند. و چون پیشه ای نمی دانستند، جنایتکاری ، دروغ گویی
و مفت خواری را پیشه ی خویش ساخته وبر مردمان چون پادشاهان خراج بگزاردند و بر آن نام سهم امام و خمس و امثالهم دادند.
صدها سال بر این منوال گذشت و شیخان بیشتر و بیشتر قدرتمند شدند و بر قتل و غارت بیفزودند و چون شاهان را ذلیل دست خویش یافتند آنان را بر کنار کرده بر تخت سلطنت نشستند وچون مردمان غمها و مصیبتها را بعد اندی فرامو ش و به سوی شادی متمایل می شدند  چاره را در آن یافتند که مصیبت و غم را باکشتار و غارت، مداوم و بدون توقف گردانند.  

Sunday, March 20, 2011

به بهانه ی فرا رسیدن نوروز

 پاسداشت نوروز و دیگر جشنهای  ملی که ریشه در فرهنگ باستان ایران دارند،  در طی 32 سال گذشته به دلیل ضدیت بیمارگونه ی رژیم فاشیستی- مافیایی حاکم بر ایران با ایرانیت و فرهنگ ملی ایرانیان، به دلایل متعدد به یکی از صحنه های کش مکش ودرگیری بین رژیم حاکم و ملت ایران تبدیل شده است. به دلایل زیر نوروز امروزه نقشی بسا فراتر از نقش و جایگاه گذشته آن مورد توجه ملت ایران می باشد.
یکم: چون فرهنگ این رژیم مبتنی بر عزا و گریه و زاری می با شد طبیعتا با جشن و شادی و سرزندگی سر ناسا زگازی دارد. از آنجا که همه ی مراسم و سنتهای فرهنگی مر بو ط به ایرانیت در فرهنگ ایران از شادی و جشن و سرور مایه میگیرند، مردم ایران برای مبارزه با فرهنگ منفی و ضد شادی حاکم بدرستی و بر اساس یک نیاز روانی به پاسداشت هر چه با شکوه تراین سنن می پردازند و با استفاده از انرژی مثبت این سنن به جنگ دلمردگی ناشی از فرهنگ حاکم می روند.
دوم: علاوه برنیاز روانی جامه به شادی  ، پاسداشت این مراسم به نوعی نمایانگر مقاومت، دهن کجی و نه گفتن جامه ی ایران به فرهنگ رژیم حاکم نیز می باشد. درست به همین دلیل بر پایی جشنهای ملی در ایران کاملا جنبه ی سیاسی پیدا کرده وبه یکی از میدانهای مبارزاتی تبدیل شده است.
  • سوم:  بدلیل استفاده ی ابزاری از مذهب و فساد و جنایت غیر قابل تصور 32 ساله، یکی ازمشکلات کنونی جامعه ی ما ترک بر داشتن پایه های اعتقادی و سست شدن پایه های اخلاقی- مذهبی که ملت ایران را به هم پیوند می داد، می باشد. این مشکل سبب گردیده که جامعه ی ایران دچار بحران هویت و در نتیجه تشتت و تفرق فرهنگی شود. برای مقابله با این مشکل استفاده از سنن ملی به عنوان چسبی که این پیونها را تقویت کند به شدت احساس می شود. سنتهای مشترک یکی ازعواملی است که در بوجود آوردن و قوام بخشیدن به هویت یک ملت کمک می کند و ایرانیان بدرستی با بازگشت به و پاسداشت هر چه بیشتر سنتهای ملی تلاش می کنند  تا پیوندهای ملی خود را- که از طرف رژیم حاکم مورد هجوم است-  تقویت کنند.