جنایاتی که در جهان کنونی و در ایران به نام اسلام انجام می شود سبب گردیده ک نوعی نا باوری و در شکل افراطیش ضدیت کور با اسلام در بخشی از مردم جهان بخصوص مردمانی که در معرض مستقیم این جنایات هستند، پدیدار شود. طبیعیست که کسانیکه یک باور را از دست می دهند در صدد پیدا کردن جایگزینی برای آن بر آیند.
در ایران جستجو برای یافتن جایگزین، خود را به شکلهای مختلف نشان می دهد که میتوان آنها را به طور نسبی به دو دسته کلی تقسیم کرد:
یکم - کسانیکه بدون سر وصدا از اسلام خارج و باور یا دین دیگری بر می گزینند. این دسته اکثریت ایرانیان جستجوگر را شامل می شود. گزینشهای اینها باورهای مختلفی از صوفیگری و عرفان تا پیوستن به ادیان دیگررا در بر می گیرد.
دوم - دسته ای که اعتقاد مذهبی را به کلی رها می کند. این دسته دارای زیر مجموعه هایی است که میتوان آن را بطور نسبی بدین شکل گروه بندی کرد.
1- کسانیکه به ائتیسم یا لامذهبی رو می آورند و راه حل را در خرد گرایی و کار فکری- فرهنگی می بینند. ائتیستها تلاش می کنند که از فرهنگ عصر روشنگری اروپا برای تغییر تفکر ایرانیان استفاده کنند. آنها مدعی خرد گرایی هستند و معمولا فعالیت سیاسی را عمده نمی کنند.
2- کسانیکه احساس ناباوری و ضدیت با اسلام را عمده کرده از آن بهره برداری سیاسی هم می کنند. این زیر مجموعه دارای دو جزء می باشد.
- یکی شامل برخی تشکلات چپ می باشد که میتوان برای نمونه به گروههای منشعب از حزب کمونیست کارگری اشاره کرد. آنها ضدیتشان با اسلام و مذهب را در فعالیتهای سیاسیشان برجسته می کنند و سعی می کنند افرادی که به ضدیت کور با اسلام افتاده اند را جذب کنند.
- دیگری مجموعه ای که دارای افکار نژادپرستانه، فاشیستی و شونیستی می باشد. پان ایرانیستها و مجموعه سلطنت طلبها جزء این زیر مجموعه قرار می گیرند. ویژه گی اصلی این گروه این است که سعی می کند احساس نفرت و ضدیت با اسلام را به احساس نفرت به اعراب تبدیل کند و به احساسات نژاد پرستانه دامن بزند. این گروه ایرانیان را از اعراب برتر می داند و احساس نفرت مردم از رژیم را به بسمت نفرت از اعراب جهت می دهد. برتری طلبی نژادی این گروه اما شامل سفید پوستهای غربی نمی شود. بر عکس در مقابل غربیها آنها حالتی حقیرانه، دنباله روانه و مهرطلبانه دارند. نژاد پرستی معمولا از حس خود برتر پنداری یک فرد یا نژاد نسبت به همه غیر همنژادهای خود ناشی می شود اما در مورد نژاد پرستان ایرانی این اصل صادق نیست. آنها فقط خود را از نژاد عرب برتر می دانند اما در مقابل نژاد سفید غربی نه تنها حس برتری ندارند بلکه حس خود کوچک پنداری دارند. آنها پذیرفته اند که از یکی برتر (اعراب) ولی از دیگری پایین ترهستند.
هر دو گروهی که از ضدیت موجود در بخشی از مردم ایران استفاده سیاسی می کنند مبنای جبهه گیری سیاسی شان بر پایه اسلام و ضد اسلام می باشد. یعنی اعتقاد مذهبی را پایه جبهه بندی سیاسی قرار می دهند. ازاین جهت نگاه سیاسی و جهان بینی آنها شبیه به رهبران مذهبی ادیان می باشد. رهبران مذهبی مثل آخونهای ایرانی معمولا انسانها را به دو جبهه باورمند - مسلمان که نیروی خوب و خیر است - و ناباوران - که کافر یعنی شر و بداست - تقسیم می کنند. اینها نیز همین کار را می کنند ولی با ارزش گذاری معکوس. یعنی نا باور را خوب و مسلمان را شر می دانند.
دیدگاه دمکراتیک در سیاست انسانها را بر اساس اعتقادات و باورهای مذهبیشان تقسیم نمی کند، بلکه بر اساس جایگاهی که در در جبهه بندی سیاسی جامعه اتخاذ می کنند، می سنجد. در فرهنگ دمکراتیک جبهه بندی سیاسی بین انسانها بر اساس باورمند و غیر باورمند به یک مذهب و ایده نیست، جبهه بندی بر اساس مطالبات و خواستهاست. دیدگاهی که در سیاست جبهه بندی را بر اساس اعتقادات انسانها بچیند معمولا منجر به فاشیسم می شود. این تجربه ایست که ما ایرانیها با گوشت و پوست و خونمان داریم آن را تجربه می کنیم. یکم - کسانیکه بدون سر وصدا از اسلام خارج و باور یا دین دیگری بر می گزینند. این دسته اکثریت ایرانیان جستجوگر را شامل می شود. گزینشهای اینها باورهای مختلفی از صوفیگری و عرفان تا پیوستن به ادیان دیگررا در بر می گیرد.
دوم - دسته ای که اعتقاد مذهبی را به کلی رها می کند. این دسته دارای زیر مجموعه هایی است که میتوان آن را بطور نسبی بدین شکل گروه بندی کرد.
1- کسانیکه به ائتیسم یا لامذهبی رو می آورند و راه حل را در خرد گرایی و کار فکری- فرهنگی می بینند. ائتیستها تلاش می کنند که از فرهنگ عصر روشنگری اروپا برای تغییر تفکر ایرانیان استفاده کنند. آنها مدعی خرد گرایی هستند و معمولا فعالیت سیاسی را عمده نمی کنند.
2- کسانیکه احساس ناباوری و ضدیت با اسلام را عمده کرده از آن بهره برداری سیاسی هم می کنند. این زیر مجموعه دارای دو جزء می باشد.
- یکی شامل برخی تشکلات چپ می باشد که میتوان برای نمونه به گروههای منشعب از حزب کمونیست کارگری اشاره کرد. آنها ضدیتشان با اسلام و مذهب را در فعالیتهای سیاسیشان برجسته می کنند و سعی می کنند افرادی که به ضدیت کور با اسلام افتاده اند را جذب کنند.
- دیگری مجموعه ای که دارای افکار نژادپرستانه، فاشیستی و شونیستی می باشد. پان ایرانیستها و مجموعه سلطنت طلبها جزء این زیر مجموعه قرار می گیرند. ویژه گی اصلی این گروه این است که سعی می کند احساس نفرت و ضدیت با اسلام را به احساس نفرت به اعراب تبدیل کند و به احساسات نژاد پرستانه دامن بزند. این گروه ایرانیان را از اعراب برتر می داند و احساس نفرت مردم از رژیم را به بسمت نفرت از اعراب جهت می دهد. برتری طلبی نژادی این گروه اما شامل سفید پوستهای غربی نمی شود. بر عکس در مقابل غربیها آنها حالتی حقیرانه، دنباله روانه و مهرطلبانه دارند. نژاد پرستی معمولا از حس خود برتر پنداری یک فرد یا نژاد نسبت به همه غیر همنژادهای خود ناشی می شود اما در مورد نژاد پرستان ایرانی این اصل صادق نیست. آنها فقط خود را از نژاد عرب برتر می دانند اما در مقابل نژاد سفید غربی نه تنها حس برتری ندارند بلکه حس خود کوچک پنداری دارند. آنها پذیرفته اند که از یکی برتر (اعراب) ولی از دیگری پایین ترهستند.
هر دو گروهی که از ضدیت موجود در بخشی از مردم ایران استفاده سیاسی می کنند مبنای جبهه گیری سیاسی شان بر پایه اسلام و ضد اسلام می باشد. یعنی اعتقاد مذهبی را پایه جبهه بندی سیاسی قرار می دهند. ازاین جهت نگاه سیاسی و جهان بینی آنها شبیه به رهبران مذهبی ادیان می باشد. رهبران مذهبی مثل آخونهای ایرانی معمولا انسانها را به دو جبهه باورمند - مسلمان که نیروی خوب و خیر است - و ناباوران - که کافر یعنی شر و بداست - تقسیم می کنند. اینها نیز همین کار را می کنند ولی با ارزش گذاری معکوس. یعنی نا باور را خوب و مسلمان را شر می دانند.
No comments:
Post a Comment