سلامی دوباره
چند ماهی است که جناب وبلاگ به روز نشده و دارد در کوشه ی پستوی خانه ی مجازی ینگ دنیا خاک می خورد اما آنچنانکه شماره انداز نشان می دهد برخی دوستان همچنان به این وبلاگ ناقابل سر می زنند. نمیدانم چه مرضی است که در جان من افتاده که تا چیز بدرد بخوری توی ذهنم نباشد جرات نوشتن ندارم. حتما می پرسید حالا چیز بدرد بخور چی هست که تورا اینگونه به حول و ولا انداخته و بی ادبیت را به حدی رسانده که حداقل برای احترام به ویزتورهای وبلاگ هم که شده هر از گاهی یک چرند و پرندی را به هم نمی بافی؟
به گمان این بنده ی حقیر فقیر ناقابل چیز بدرد بخور، آن چیزی است که به ضرورت باشد و به حد کفایت. البته هم ضرورت و هم کفایت مفاهیمی نسبی هستند که برای افراد و یا قبایل مختلفه متفاومت باشد. ماشا ء الله همین دنیای مجازی را که ورق بزنی بخصوص در زمینه ی مسایل سیاسی آنقدر حرف می زنند که آدم احساس می کند حرف زدن از سیاست کمی پر رویی میخواهد. شاید وقت آن باشد که بجای فکر کردن و نوشتن در باب سیاست که به وفور و شاید هم بیشتر، در این دنیای مجازی یافت می شود ، کمی هم به عمل کردن فکر کنیم یا حداقل به آنها که عمل می کنند یک دست مریزاد نا قابل و خشک وخالی تقدیم کنیم. بقول مارکسیستهای وطنی کمی هم بجای تفسیر جهان به تغییر آن بپردازیم.
حالا بگذریم که تفسیری که خیلیها می کنند هم خیلی آبکی ست و هم خیلی تکراری. گویا تفسیر میکنند تا هرگز به تغییر فکر نکنند. شاید هم میخواهند در این ینگ دنیا پیچ و مهره های زنگ زده ی وجود ناقابل و بی استفاده را کمی روغن کاری کنند و حداقل با این تفسیرها کمکی عقده های درونی را تسلی بخشند و یا بقول جناب مرحوم فروید ایگوی سرکو فت خورده را با پیاز داغ تفسیر و تحلیل سیا سی سرو نموده و قبل از همه خود تناول فرمایند. والله و اعلم.
چند ماهی است که جناب وبلاگ به روز نشده و دارد در کوشه ی پستوی خانه ی مجازی ینگ دنیا خاک می خورد اما آنچنانکه شماره انداز نشان می دهد برخی دوستان همچنان به این وبلاگ ناقابل سر می زنند. نمیدانم چه مرضی است که در جان من افتاده که تا چیز بدرد بخوری توی ذهنم نباشد جرات نوشتن ندارم. حتما می پرسید حالا چیز بدرد بخور چی هست که تورا اینگونه به حول و ولا انداخته و بی ادبیت را به حدی رسانده که حداقل برای احترام به ویزتورهای وبلاگ هم که شده هر از گاهی یک چرند و پرندی را به هم نمی بافی؟
به گمان این بنده ی حقیر فقیر ناقابل چیز بدرد بخور، آن چیزی است که به ضرورت باشد و به حد کفایت. البته هم ضرورت و هم کفایت مفاهیمی نسبی هستند که برای افراد و یا قبایل مختلفه متفاومت باشد. ماشا ء الله همین دنیای مجازی را که ورق بزنی بخصوص در زمینه ی مسایل سیاسی آنقدر حرف می زنند که آدم احساس می کند حرف زدن از سیاست کمی پر رویی میخواهد. شاید وقت آن باشد که بجای فکر کردن و نوشتن در باب سیاست که به وفور و شاید هم بیشتر، در این دنیای مجازی یافت می شود ، کمی هم به عمل کردن فکر کنیم یا حداقل به آنها که عمل می کنند یک دست مریزاد نا قابل و خشک وخالی تقدیم کنیم. بقول مارکسیستهای وطنی کمی هم بجای تفسیر جهان به تغییر آن بپردازیم.
حالا بگذریم که تفسیری که خیلیها می کنند هم خیلی آبکی ست و هم خیلی تکراری. گویا تفسیر میکنند تا هرگز به تغییر فکر نکنند. شاید هم میخواهند در این ینگ دنیا پیچ و مهره های زنگ زده ی وجود ناقابل و بی استفاده را کمی روغن کاری کنند و حداقل با این تفسیرها کمکی عقده های درونی را تسلی بخشند و یا بقول جناب مرحوم فروید ایگوی سرکو فت خورده را با پیاز داغ تفسیر و تحلیل سیا سی سرو نموده و قبل از همه خود تناول فرمایند. والله و اعلم.
No comments:
Post a Comment