آن چنان که شواهد تاریخی نشان می دهد ارتجاع داخلی ( شاه و شیخ) و
استعمار دست به دست هم دادند و انقلاب را به سرقت بردند.
چگونه!!؟؟
شاه در چارچوب سیاست غرب برای سد بستن در مقابل نفوذ شوروی( کمربند سبز) ارتجاع مذهبی و روحانیت را دست باز داد و نیروهای ملی و مترقی و چپ را بعد از کودتای سال 32 بشدت سر کوب کرد. نتیجه این سیاست نابودی هر گونه الترناتیو مترقی بود و یک خلاء سیاسی را به وجود آورد. با آغاز مبارزه مسلخانه و گسترش آن در دهه پنحاه، فوریت مقابله با نیروهای مترقی و بخصوص مکتب مارکسیسیم با استفاده از مذهب و روحانیت شدت بیشتری گرفت. رفرم سیاسی شاه که توسط کارتر به او دیکته شده بود واحتمالا برای جلوکیری از نفوذ بیشتر جریانهای چریکی مجاهدین و فدایی ها طراحی شده بود در چنین زمانی به اجرا درآمد. با پاره شدن تور اختناق جنبش توده ای آغاز شد، رسانه های غربی به خصوص بی بی سی، در رقابت بین نیروها برای کسب هژمونی اتقلاب، خمینی و روحانیت را پر وبال دادند و بدین طریق در آرایش نیروهای سیاسی مخالف شاه، تعادل را به نفع آنها به هم زدند و در نهایت هم از بیم تعمیق و رایکالیزه شدن انقلاب، وقتی به این نتیجه رسیدند که شاه دیگر قادر به کنترل اوضاع نیست درکنفرانس گوادلپ به بقدرت رسیدن خمینی رضایت دادند و بدین شکل انقلاب را به ضد انقلاب و ارتجاع مذهبی تحویل دادند.
میتوان گفت؛اگر شاه یک دیکتاتور وابسته نبود غرب هم نمی توانست با آن شدت در جهت دادن به انقلاب ایران نقش ایفا کند. اگر او یک دیکتاتور حلفه به گوش نبود وسیاست کمربند سبز غرب و در پایان سیاست کارتر را اجرا نمی کرد و اگر برای پیش برد جنگ سرد به نیابت ازغرب، تمام نیروهای ملی و مترقی و چپ را از صحنه خارج نمی کرد، فاجعه ای بنام حکومت خمینی هم بر مردم ما نازل نمی شد.
شاه در چارچوب سیاست غرب برای سد بستن در مقابل نفوذ شوروی( کمربند سبز) ارتجاع مذهبی و روحانیت را دست باز داد و نیروهای ملی و مترقی و چپ را بعد از کودتای سال 32 بشدت سر کوب کرد. نتیجه این سیاست نابودی هر گونه الترناتیو مترقی بود و یک خلاء سیاسی را به وجود آورد. با آغاز مبارزه مسلخانه و گسترش آن در دهه پنحاه، فوریت مقابله با نیروهای مترقی و بخصوص مکتب مارکسیسیم با استفاده از مذهب و روحانیت شدت بیشتری گرفت. رفرم سیاسی شاه که توسط کارتر به او دیکته شده بود واحتمالا برای جلوکیری از نفوذ بیشتر جریانهای چریکی مجاهدین و فدایی ها طراحی شده بود در چنین زمانی به اجرا درآمد. با پاره شدن تور اختناق جنبش توده ای آغاز شد، رسانه های غربی به خصوص بی بی سی، در رقابت بین نیروها برای کسب هژمونی اتقلاب، خمینی و روحانیت را پر وبال دادند و بدین طریق در آرایش نیروهای سیاسی مخالف شاه، تعادل را به نفع آنها به هم زدند و در نهایت هم از بیم تعمیق و رایکالیزه شدن انقلاب، وقتی به این نتیجه رسیدند که شاه دیگر قادر به کنترل اوضاع نیست درکنفرانس گوادلپ به بقدرت رسیدن خمینی رضایت دادند و بدین شکل انقلاب را به ضد انقلاب و ارتجاع مذهبی تحویل دادند.
میتوان گفت؛اگر شاه یک دیکتاتور وابسته نبود غرب هم نمی توانست با آن شدت در جهت دادن به انقلاب ایران نقش ایفا کند. اگر او یک دیکتاتور حلفه به گوش نبود وسیاست کمربند سبز غرب و در پایان سیاست کارتر را اجرا نمی کرد و اگر برای پیش برد جنگ سرد به نیابت ازغرب، تمام نیروهای ملی و مترقی و چپ را از صحنه خارج نمی کرد، فاجعه ای بنام حکومت خمینی هم بر مردم ما نازل نمی شد.
No comments:
Post a Comment