گذر ثانیه ها را به خاطر بسپار
درد جانگاه پنجه های ترد
که از خراش سخت آجر به خون نشسته
انگاری قلب من است
باید که فردا این دستها
اسباب بازی نرم را لمس کند
چه شرم جانکاهیست
تو را به تماشا نشستن
در این سوی جهان
گذر ثانیه ها را به خاطر بسپار
درد جانگاه پنجه های ترد
که از خراش سخت آجر به خون نشسته
انگاری قلب من است
باید که فردا این دستها
اسباب بازی نرم را لمس کند
چه شرم جانکاهیست
تو را به تماشا نشستن
در این سوی جهان
درد جانگاه پنجه های ترد
که از خراش سخت آجر به خون نشسته
انگاری قلب من است
باید که فردا این دستها
اسباب بازی نرم را لمس کند
چه شرم جانکاهیست
تو را به تماشا نشستن
در این سوی جهان
No comments:
Post a Comment