Monday, November 07, 2022

آیا شعار مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر تفرقه انگیز است؟

 

کسانی که استدلال می کنند آری باید به چند سوال جواب بدهند.

تفرقه بین کی و بر سر چی؟

اگر قرار باشد در ایران انقلابی انجام شود هدف چیست؟

در مقابل تلاشهایی که توسط خامنه ای و برخی رسانه ها برای سوار کردن طرفداران دیکتاتوری پهلوی بر موج انقلاب انجام میشود چه باید کرد؟

اگر قرار باشد به آزادی و دمکراسی برسیم، آیا میتوانیم با کسانی که در کارنامه شان سابقه ضدیت با دمکراسی و آزادی دارند و برای مدتهای طولانی در قدرت بوده اند و امتحان پس داده اند و اساس حکومتشان بر پایه دیکتاتوری و سرکوب بوده متحد شد و باز هم به دموکراسی و آزادی رسید؟

آیا حساب پهلوی طلبان امروز از سلطنت پهلوی جداست؟

چرا باید حساب سلطنت طلبان امروزی را از سابقه دیکتاتوری و سرکوبگری آنها جدا کنیم؟

 آیا آنها باور دارند که این خاندان کودتاچی و دیکتاتور بوده و از آن فاصله گرفته اند؟

 آیا رضا پهلوی باور دارد که پدرش یک کودتاچی بوده که از سال 1332 تا 57 در ایران حکومت نظامی بر پا کرده؟ آیا دادگاههای نظامی، ساواک و سرکوبی که شاه اعمال می کرد داستان سرایی مخالفان است؟

سلطنت طلبان شعبان بی مخی که هیج، آیا تا بحال جایی دیده اید که رضا پهلوی صریجا کارهای پدرش را محکوم کرده باشد؟ نه. او می گوید پدرش میخواسته دمکراسی بیاورد ولی مردم ایران آماده نبوده اند. علاه بر اینکه این یک توهین به ملت ایران است یک دروغگویی سخیف هم هست. مگر از سال 1320 تا 1332 در ایران سیستم نیم بند مشروطه پس از دیکتاتوری رضا خانی احیا نشده بود؟ تاریخ می گوید که شده بود پس در ایران دمکراسی و مشروطه نیم بند وجود داشت و ایرانیان نشان داده بودند که قادرند در چارچوب مشروطه دمکراسی را اجرا کنند. بنابراین، اینکه ایرانیان آماده دمکراسی نبودند و لیاقت دمکراسی نداشتند یک دروغ سخیف است. واقعیت عکس این است. این پدر رضا پهلوی بود که ضد دمکراسی بود و دنبال حکومت مطلقه. به همین دلیل دمکراسی موجود در ایران را با کودتا از بین برد آن هم با همدستی بیگانگان. شاه حتی در سالهای پایانی حکومتش که قاعدتا می باست کمی اهلی و بافرهنگ شده باشد صراحتا و با زبانی مشمئزکننده دمکراسی را رد و مسخره می کرد. آیا کسی که امروز هنوز حکومت مطلقه محمد رضا پهلوی را توجیه میکند اگر به قدرت برسد دوباره آن را تکرار نخواهد کرد؟

مگر نه این است که همین امروز هم این باند فاشیستی فرشگرد که دور رضا پهلوی جمع شده اند علنا با دمکراسی ضدیت دارند و یک حکومت رضا خانی مطلقه را تجویز می کنند؟ امروز هم آنها همین حرف رضا پهلوی را می زنند و تبلیغ می کنند که مردم ایران فعلا آماده دمکراسی نیستند و باید یک حکومت رضاخانی بر پا کرد. آنها می گویند برای ایران دیکتاتوری لازم است نه دمکراسی! 

آیا اینکه کسی فکر کند با اتحاد با چنین کسانی میتواند به دمکراسی برسد ابلهانه و یا در بهترین حالت خود فریبی نیست؟

از اینها گذشته، مخالفت با این شعار تناقض منطقی دارد. کسانیکه با شعار مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر به بهانه پرهیز از تفرقه مخالفت می کنند از دو حالت خارح نیست یا شاه را ستمگر میدانند یا نمیدانند. بالاخره شاه یا ستمگر بوده یا نبوده؟ منطقا حالت سومی نمیتواند وجود دشته باشد یعنی کسی ادعا کند  و بگوید که هم بوده هم نبوده. در رابطه با خامنه ای هم همین است. یا خامنه ای دیکتاتور و ستمگر هست یا نیست. نمیتواند هر دو باشد.

 1- بوده و آنها قبول دارند که شاه ستمگر و دیکتاتور بوده ولی بازهم با او مشکلی ندارند و مشکشان این است که چرا دیگران او را ستمگر می نامند خوب این بدین معنی است که آنها با ستمگری و دیکتاتوری مخالفتی ندارند و مخلفتشان با مخالفان ستمگری و دیکتاتوری است نه با ستمگر. خوب در چنین صورتی منطقا آنها نمیتوانند به دمکراسی و آزادی برای ایران آینده باور داشته باشند و اساسا امکان وحدت آنها با کسانیکه دنبال آزادی و دمکراسی برای ایران هستند وجود ندارد. آنها و دمکراسی خواهان دو گروه ضد یکدیگرند پس وحدتی بین آنها نمیتواند وجود داشته باشد مگر اینکه کسی باور داشته باشد که جمع ضدین امکان پذیراست! بنابراین در اینجا اساسا وحدتی نیست که نفاق ایجاد شود. کسی که با دیکتاتوری مخالفتی ندارد چگونه میتواند متحد کسی باشد که جان و مال و هم چیزش را گذاشته و با دیکتاتور و ستمگر جنگیده تا آزادی و دمکراسی در کشورش برقرار شود؟ مگر اینکه کسی باور داشته باشد که ابلهانی هم پیدا می شوند که زندان و شکنجه و اعدام و گلوله را به جان می خرند تا یک دیکتاتور را با دیگری عوض کنند. شیخ را بردارند و شاه را جایش بگذارند. من در ایران چنین ابلهانی را نمی شناسم! آیا شما می شناسید؟

  2- باور دارند که شاه ستمگر بوده ولی باز هم از اینکه کسی شعار مرگ بر ستمگر بدهد آشفته می شوند و سعی می کنند این شعار را به حاشیه برانند یا سانسورش کنند. کسی که چنین می کند و در عین حال ادعا دارد که خواهان آزادی و عدالت و از این جور چیزهاست باز اینجا کارش دارای اشکال منطقی است. کسی که ادعا می کند طرفدار ستمگری نیست و شاه را هم ستمگر میداند نمیتواند منطقا با اینکه مردم کشورش شاه را ستمگر بنامند مخالف باشد. چون نمیشود در یک آن هم موافق چیزی بود و هم مخالف! خوب حالا اگر باشد تناقض بوجود می آید. یا اینکه ادعا می کند طرفدارعدالت و ضد ستمگری است دروغ است و یا اینکه باور دارد شاه ستمگر است دروغ است. پس اگر کسی ادعای عدالتخواهی و آزادیخواهی کند و باور داشته باشد که شاه هم ستمگر بوده نمیتواند مخالف شعارهایی که شاه را ستمگر میداند باشد مگر اینکه ما بپذیریم که جمع ضدین ممکن است! یک فرد که نمیتواند در یک آن هم راست بگوید و هم دروغ! در بهترین حالت چنین فردی نمیتواند یک انسان صادقی باشد و حتما منافعی دارد که دارد یک چنین عمل غیر منطقی یی را مرتکب می شود. چگونه کسی که باور دارد یک فرد مثل شاه ستمگر بوده میتواند درعین حال با اینکه کسی او را ستمگر بنامد مشکل داشته باشد؟ این تناقض است. یا این فرد باور ندارد که شاه ستمگر بوده که در چنین صورتی وقتی ادعا می کند که قبول دارد که شاه ستمگر بوده دارد دروغ می گوید. این هم تناقض است. ممکن نیست هردو این گزاره درست باشند! خوب اگر باور داری که شاه ستمگر بوده پس مشکلت با این شعار چیست؟ او یا واقعا باور ندارد که شاه ستمگر بوده  ویا دنبال منافعی است که او را مجبور می کنند در چشم مردم خاک بپاشد. در هر دو حالت چنین فردی به لحاظ سیاسی آدم سالمی نیست و نمیتواند متحد کسی که دنبال آزادی مردمش است و دارد هزینه میدهد باشد. اتفاقا اگر این شعار باعث شود که ما از چنین کسانی فاصله بگیریم این به نفع رسیدن به دمکراسی و آزادی است چون صفوف ما را از عناصر منفعت طلب پاک می کند. پس اگر این شعار باعث نفاق با چنین جماعاتی  یشود نه تنها بد نیست بلکه بسیار هم خوب است.  

از همه مهمتر با توجه به اینکه امروز جریاناتی سعی می کنند دیکتاتوری پهلوی را تطهیر و بما قالب کنند، ضرورت مرزبندی سیاسی با آن برای حفاظت انقلاب از این آفتی که میخواهند به جان انقلاب پیش رو بیندازند و آن را به ناکامی بکشانند یک مسئولیت سیاسی است. مسئله اصلا جناحی یا فردی نیست، مسئله مسئله سرنوشت یک انقلاب و ملت محرومی است که در صد سال اخیر بارها انقلاب کرده و هزینه اش را هم داده ولی دست های پشت پرده انقلابش را ربوده اند و آن را دچار این گرفتاریها و بدبختیها کرده اند. آیا باید باز هم شاهد این باشیم که کسانی روز روشن انقلابمان را بدزدند و بجای اینکه این انقلاب موجب سعادت  مردم ما بشود این چرخه نکبت و استبداد شاهی- شیخی دوباره تکرار شود؟ هرگز! از اینجاست که  مرزبندی قاطع با دیکتاتوری پهلوی یعنی شاه یک ضرورت فوری برای انقلاب پیش رو است.

کسی که چهل سال جان و مال و زندگی داده تا ریشه این اهریمن را بکند و جوان یا دانشجویی که با یک هیولای وحشی درگیر شده و دارد گلوله و باتوم می خورد ولی دارد می رود تا این هیولا را به زمین بزند وقتی می بیند کسانی میخواهند از بالای سرش یک هیولای دیگر را بر او سوار کنند ناچارا باید مرز و چارچوب خودش را با آن مشخص کند. باید همزمان با اینکه در خیابان برای به زیر کشیدن هیولای خامنه ای تلاش می کند برای ناکام گذاشتن هیولای در انتظار هم تلاش کند. او دنبال شعاری است که  به عنوام پرچم بدستش گیرد و هر دو را زمین بزند و برای همیشه از شر دو هیولای نهاد روحانیت و نهاد دربار که ستونهای استبداد تاریخی در این سرزمین بوده اند خلاص شود. شعار مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر یعنی تعیین تکلیف با هر دو نهاد استبدادی در ایران . یعنی نه به جبهه استبداد و آری به جبهه دمکراسی. یعنی ما اگر دنبال انقلابیم و صدها هزار کشته و زندانی برایش داده ایم و هنوز داریم میدهیم برای رسیدن به پیشرفت و آسایش مردم محروم و زحمتکشمان بوده که آنهم فقط و فقط در سایه آزادی و دمکراسی بوجود می آید. آزادی و دمکراسی هم با توجه به تاریخ ایران و نهادهای استبدادی آن و با توجه به جبهه بندی سیاسی همین امروز تنها در چارچوب یک جمهوری دمکراتیک میتواند محقق شود. این شعار همه این مفاهیم سیاسی را بیان می کند و بین جبهه آزادی و ضد آزادی، جبهه دمکراسی و ضد دمکراسی و جبهه جمهوری و حاکمیت مردم و استبداد شاهی و شیخی مرزکشی میکند.

 بنابراین، این شعار یک شعار استراتژیک که درونمای تحولات آینده در ایران را مشخص می کند است. این شعار اتفاقا نه تنها تفرقه انگیز نیست بلکه وحدت دهنده به جبهه مردم و پالایش دهنده صفوف و حفاظت کننده از دستاوردهای دمکراتیک مردم ایران است. ببینید چه کسانی با این شعارمشکل دارند تا به اهمیت آن پی ببرید. در کنار عوامل دیکتاتوری پهلوی و خامنه ای این تلویزیونهای بیگانه و وابسته به قدرتهای استعماری یا ارتجاعی هستند که این شعار را تخطئه می کنند. فکر می کنید چرا این شعار به مزاق آنها خوش نمی آید و دارند تمام زور رسانه ایشان را می زنند که آن را سانسور کنند؟

رضا شمس 

No comments: