Friday, January 27, 2023

"تجزیه هراسی" تاکتیک کثیف و مشترک خامنه ای جنایتکار و رضا پهلوی برای رسیدن به مقاصد سرکوبگرانه و سیاسی

 خامنه ای از یک طرف و رضا پهلوی از طرف دیگر اصرار دارند که چیزی که در ایران اصلا وجود خارجی ندارد-تجزیه طلبی-را به گفتمان غالب تبدیل کرده و در تنور تجزیه هراسی بدمند. خامنه ای به امید شکستن صف متحد مردم در داخل و سرکوب قیام و رضا پهلوی برای اعمال هژمونی خودش بر دیگر جریانات سیاسی از یک سو و تهییج و در میدان نگه داشتن چماقدارانش از دیگر سو. 
رضا پهلوی که تا بحال با هر ترفندی نتوانسته غیر از سلطنت طلبان کسی را زیر بیرق خودش بیاورد تلاش دارد، با پنهان شدن پشت تمامیت ارضی و دهشت پراکنی نسبت به خطر تجزیه، از سویی خود را به عنوان حافظ ایران و تنها شانس برای حفظ تمامیت آن در آینده جا بزند تا بدینوسیله نیروهای دور و برش را تهییج کند و اگر بتواند عده ای دیگر را هم بدنبال خودش بکشاند و از دیگر سو با فشار بر دیگر جریانات سیاسی و بویژه تشکلات اتنیکی ایرانی، آنها را در موقعیتی قرار دهد که مجبور به اعلان موضع در مورد تجزیه طلبی کند.
حال اگر آنها توی این دام افتادند و بر علیه تجزیه طلبی موضع گیری کردند آنها یکی از شروط او را پذیرفته و این بدین معنی است که او موفق شده بطور غیر مستقیم هژمونی خودش را به آنها تحمیل کند. در چنین صورتی او میتواند آن را به عنوان نشانه ای از مقبولیت خود اعلان کرده و موضع خودش را به عنوان قهرمان ملی و نگهبان تمامیت ارضی اندکی محکم کند و علاوه بر وکالتنامه، تعهدنامه یا توبه نامه تشکلات اتنیکی ایران را هم به سینه الساق نماید.
اما اگر آن گروهها بر له تجزیه طلبی موضع گرفتند رضا پهلوی میتواند از آن بعنوان گزک استفاده و علاوه بر تهییج و تحریک هواداران خود بخشی از دیگر ایرانیان نگران از تجزیه کشور را هم پشت خودش بکشاند و خود را به عنوان مهره ای که کلید نجات ایران دستش است مطرح کرده آن گروهها و هر کس دیگری که به آنها کوچکترین نزدیکی دارد را به عنوان دشمنان تمامیت ارضی ایران بکوبد و بدینگونه با رقبای دیگر هم تصفیه حساب نموده و آنها را مورد هجمه چماقدارانش قرار دهد.
چیزی که تا بحال اتفاق افتاده که نشان از هشیاری گروههای سیاسی اتنیکی ایرانی دارد اما این است که آنها اساسا توی این دام نیافتاده و آن را جدی نگرفته اند. یعنی از اعلان موضع طفره رفته و بر له یا علیه آن موضعی نگرفته اند. به نظر میرسد که این بهترین حالت برخورد با این ترفند رضا پهلوی می باشد. گویی دارند به او میگویند که به تو این فضولیها نیامده و تو در حد و اندازه ای هم نیستی که بخواهی تعهد نامه از کسی بگیری.
به نظر می رسد که رضا پهلوی و سایبر/سلطنتی او وسایبری آخوندی که وظیفه ترویج او در دنیای مجازی را به عهده دارد از این حالت سوم که حسابی محاسبات آنها را به هم زده بسیار گزیده شده اند و بر فحاشیها افزوده اند. آنها که تا بحال موفق به اعلان موضع گرفتن از کسی- به ویژه احزاب کردی که پادوهای رضا پهلوی با دعوت آنها به برخی از این تلویزیونهای معلوم الحال تلاش داشتند تا اندکی آنها را به مواضع او نزدیک کنند- نشده اند بیش از این منتظر نشده و از همین حالا حملاتشان را به گروههای سیاسی اتنیکی و هر کس دیگری که کوچکترین نزدیکی به آنها داشته باشد را تشدید کرده اند و طبق معمول در اینجا نیز مجاهدین را معضل اصلی و عامل شکستشان دانسته و به جرم تجزیه طلبی به آنها هم فحاشی می کنند.  
اینکه آیا این تاکتیک دمیدن بر آتش تجزیه طلبی توسط خود رضا پهلوی انتخاب شده یا به سان آن وکالت گیری که اکنون بعضی از هواداران خود پهلوی هم دست اطلاعات سپاه پشت آن می بینند توسط اتاق فکر رژیم طراحی شده هنوز آشکار نیست. آنچه آشکار است این است که هم رضا پهلوی و هم خامنه ای بطور همزمان دارند بر اتش تجزیه هراسی میدمند و تلاش دارند آن را به عنوان یک گفتمان مطرح و مهم در افکار عمومی ایرانیان جا بیندازند تا هر کدام از آب گل آلود ماهی خودشان را بگیرند.

رضا شمس                                                     بیست وشش ژانویه، 2023

 

Saturday, January 21, 2023

ائتلاف سیاسی واقعی و خیالی

این روزها بازار ائتلاف بازی دوباره داغ شده و طبق معمول معرکه گیران این بازار هم سرنا را از سر گشادش می زنند!
تا آنجا که سوابق امر در جنبشها و انقلابات کشورهای مختلف نشان میدهد ائتلاف واقعی معمولا بین تشکلات سیاسی موجود-حال با سوابق و اندازه های متفاوت-حول یک برنامه مشخص انجام می شود بعد افراد مستقل هم به شکل انفرادی بسته به ساز وکار آن ائتلاف در آن عضو شده و نقش بازی می کنند. افراد و شخصیتهای منفرد ولی هیچوقت جای تشکلات سیاسی را نمیگیرند و در هر حال هسته اصلی ائتلافات تشکلات سیاسی هستند، نه شخصیتهای منفرد. این مربوط به ائتلافات در شرایط خفقان است که پیشبرد امر مبارزه نیاز به حداکثر وحدت نیروها و حرکت جبهه ای دارد. در ائتلافات در شرایط دمکراتیک فقط احزاب با هم ائتلاف می کنند و اساسا شخصیتهای منفرد در چنین ائتلافاتی هیچ نقشی ندارند. آیا شما جایی دیده اید که مثلا در یک دمکراسی کسی ادعا کند که فلان ائتلاف شامل این حزب و آن حزب و این شخصیت رسانه ای و آن سلبرتی است؟! در تمام کشورهای دمکراتیک شما چنین چیزی را پیدا نمی کنید چرا که کار سیاسی بدون تشکیلات حزبی اساسا معنا ندارد!
موج سواران ایرانی و پشتیبانان خارجی اشان میخواهند این پروسه شناخته شده را معکوس کنند. آنها به خیال خود میخواهند با جمع کردن چند شخصیت منفرد ائتلاف بوجود بیاورند و لابد توقع دارند که تشکلات سیاسی هم بعد به آنها بپیوندند! که البته توهم و خیال باطل است.
کسانی که مبلغ چنین شیوه خیالی و وارونه ای هستند تصور می کنند که رسانه میتواند جای تشکیلات را بگیرد و چون انحصار رسانه ای را از آن خود می بینند میپندارند به تشکلات سیاسی نیاز ندارند. باید گفت این هم توهم است چرا که رسانه هیچوقت نمیتواند جای تشکل را بگیرد. قدرت سیاسی از ارتباط مستقیم، منظم و مداوم افراد و سرجمع شدن نیروهای انفرادی آنها حول یک برنامه و رهبری مشخص در یک تشکل بوجود می آید نه از ارتباط رسانه ای بروی امواج معلق در هوا! معلوم است که چنین ائتلافی خودش هم توی هوا معلق خواهد بود!
از این گذشته:
اولا این رسانه هایی که این افراد به آنها تکیه دارند همه رسانه های متعلق به کشورهای خارجی هستند و هر چند ممکن است به لحاظ تاکتیکی بتوانند نقش ارگان یک ائتلاف را بازی کنند به شکل استراتژیک و بلند مدت قابل اتکا نیستند چرا که سیاستهای کشورهایی که بودجه آنها را تامین می کنند در شرایط متفاوت تغییر خواهد کرد. پس چنین ارگانی یک تکیه گاه لرزان و متغیر است و یک مبارزه سیاسی دوامدار نمیتواند به چنین ارگانیهایی تکیه کند. اگر هم تکیه کند عمرش به اندازه عمر سیاست آن کشور خارجی در قبال رژیم در یک محدوده زمانی مشخص است.
دوما باید تشکلی وجود داشته باشد تا یک رسانه بتواند نقش ارگان آن را بازی کند! یعنی رسانه وقتی موثر است که بلندگوی یک نیروی سازمایافته و واقعی باشد که ظرفیت جذب و فعال کردن نیرویی که بر اثر کار رسانه ای به مبارزه می پیوندد را داشته باشد نه یک مشت شخصیت رسانه ای یا سلبرتی! که میخواهند لابد با صدور بیانیه از رسانه به عنوان یک ستاد فرماندهی استفاده کنند.
فراتر از این، آیا این افرادی که قرار است دور هم جمع شوند دارای حداقل وحدت برنامه ای هستند؟ آیا اصلا برنامه ای هم دارند؟ آنچه پیداست آنها نه برنامه ای دارند و نه چارت تشکیلاتی و نه حتی وحدت نظر! فقط حرفشان این است که بیایید با هم جمع شویم تا بتوانیم به عنوان سخنگوی ملت ایران با کشورهای خارجی وارد مذاکره شویم. خیلی هم عجله دارند چون می ترسند کشورهای خارجی با مجاهدین وارد مذاکره شوند! اگر نخواهیم بدبینانه چنین حرکاتی را ارزیابی کنیم و آنها را پادوهای استراتژی الترناتیو سازی رژیم و متحدین مماشاتگر غربی اش برای مقابله با آلترناتیو واقعا موجود یعنی شورای ملی مقاومت بدانیم، ته ته اش و در خوشبینانه ترین حالت اینها کسانی اند که دنبال امکانات گرفتن از کشورهای خارجی هستند. خودشان هم آن را پنهان نمیکنند. آنها حتی اگر موفق شوند و یک ائتلاف هم تشکیل دهند به ارتشی میمانند که فقط مرکز فرماندهی دارد! ارتشی تشکیل شده از چند ژنرال بدون پرسنل و سرباز که قاعدتا هیچوقت نه برای رژیم و نه هر کس دیگری تهدید محسوب نمی شود. اینها فوقش یک مدتی برای خودشان امکاناتی را فراهم می کنند و بعد هم به همان سرنوشت شورای ملی رضا پهلوی و... دچار می شوند.
ضررشان هم البته این است که نیرو به هرز می دهند، جبهه بندی سیاسی را پیچیده میکنند و سرنگونی رژیم را کمی سختتر می کنند! یعنی به درد و رنج مردم ایران می افزایند. آنها نه تنها مشکلی را حل نمی کنند بلکه خود یک مشکلند که بر مشکلات می افزایند. این نقش مخربی است که دخالت بیگانگان در آرایش نیروهای سیاسی ایرانی دارد همین حالا ایفا می کند و درد و رنج مردم ما را دارد تشدید می کند.
راه حل چیست؟ به نظر می رسد که مردم ما و مقاومت سازمانیافته آنها هیچ چاره ای جز ایستادن بر سر اصول و ادامه نبرد به هرقیمت ندارند. تنها راه ایزوله و بی اثر کردن چنین دخالتهایی، افزودن بر آتش مبارزه و مقاومت، پاسداری از نیروهای مستقل و ملی، و فراخواندن همه تشکلات مبارز و انقلابی به در کنار هم قرار گرفتن و هم راستا شدن بیشتر است. نیروهای خارجی و افراد وابسته به آنها بر اساس منافع خودشان حرکت می کنند و در تمام کشورهای گرفتار دیکتاتوری هم هستند. نیروهای دمکراسی خواه، آزادیخواه، مستقل و انقلابی باید به شکل شفاف مرزبندیهای بین جبهه انقلاب و ضد انقلاب، بین جبهه مردم و نیروی ملی و جبهه ضد مردم و نیروی وابسته را همراه با تشدید مبارزه با رژیم هر چه بیشتر تیزتر کنند. این مسئولیتی است که تاریخ در این برهه از زمان به دوش آنها نهاده است.

رضا شمس 29 نوامبر 2022 

بازی کمدی تراژیک وکالت گیری برای رضا پهلوی در دنیای مجازی، چرا؟

دنیای مجازی هر چند یک امکان مدرن برای اطلاع رسانی است اما به راحتی میتواند مورد سوء استفاده هم قرار گیرد. در عالم سیاست و مبارزه، این فضا برای کسانیکه در دنیای واقعی وزنی ندارند میتواند این امکان را فراهم کند تا آنها با حضور در آنجا وزن خود را صدها برابر آنچه که واقعا هستند نشان دهند. از همین جهت دنیای مجازی برای شارلاتانها، موج سوارها و امنیتی کارها فضای مناسبی برای توطئه چینی و فریبکاری است.

در این دنیا میشود کاه را کوه کرد. برای مثال کافیست شما هزار نفر را در اختیار داشته باشی تا بتوانی پتیشنها و هشتگهای چندین صد هزاره نفره یا حتی میلیونی را ه بیندازی! کافیست هر نفر از آنها ده شناسه و ایمیل داشته باشند. (چیزی که مطمئنا اگر جلو این شارلاتانهای سلطنتی یا آخوندی بگذاری آنها حتما قهر خواهند کرد! ده شناسه را به عنوان حداقل بگیرید). تا اینجا شما یک حضور ده هزار نفره را دارید. حال تصور کنید که هر کدام از آنها یک هشتک را فقط  50 بار در روز تکرار کنند (اینهم حداقل حداقل است). به همین راحتی شما یک هشتگ پانصد هزاری دارید. پتیشن را هم به همین شیوه ها میشود در کوتاهترین مدت به صدها هزار رساند.

این به این معنی نیست که همه کارها در دنیای مجازی قلابی است. برای پرهیز از این همان انگاری کلیشه ای باید کاراکتور و شخصیت طرف مورد بحث در دنیای واقعی را مبنا قرار داد. اگر دیدید طرف در دنیای واقعی شارلاتان و کلاهبردار است- نگارنده در بین جماعت ایرانی شارلاتانتر از آخوند و شاه طلب ندیده- شک نکنید که محاسبات بالا در رابطه با گرد و خاک مجازی او فقط نوک کوه یخ است.

این مهم است که بدانیم که هیج نیروی جدی و با پرنسیپی نمیتواند و نباید با این شارلاتانها در دنیای مجازی رقابت کند و یا خودش را با آنها درگیر کند. چرا که برای موفقیت در چنین رقابتی باید مثل خود آنها شد و این علاوه بر اینکه با پرنسیپهای مبارزاتی مغایر است موجب به هرز دادن انرژی هم هست. چیزی که احتمالا رژیم هم روی آن حساب باز کرده همین است. پس بجای رقابت و درگیری با آنها باید آنها را در حد ضرورت و نه بیشتر و آنهم تا آنجا که به افشاء کردن توطئه های رژیم کمک می کند افشاء و طرد کرد.

جنبه کمدی این بازی وقتی است که این شارلاتانها بخواهند این حضور مجازی قلابی را به عنوان محکی برای سنجش وزن و اندازه سیاسی خودشان در دنیای واقعی به ما یا مخاطب خارجی قالب و بر آن اساس طلب سهم کنند! برای هر انسانی که اندک هوش سیاسی داشته باشد این عمل چیزی جز یک جوک خنده دار نیست. تصور کنید رضا پهلوی برود پیش یک سیاستمدار غربی و بگوید من نماینده مردم ایران هستم و تو باید من را به رسمیت بشناسی و در پاسخ به اینکه بر چه اساسی او خود را نماینده هشتاد و پنج میلیون آدم میداند بگوید برو طومار چند صد هزار نفره امضا در فلان سایت و تعداد هشتگهای توییتری را چک کن!

جنبه تراژیک این بازی اما وقتی است که رسانه های معلوم الحالی تلاش میکنند این شارلاتانیسم را به ایرانیان به عنوان چیزی واقعی قالب کنند. پیچیدگی این قضیه و سود رسانی اش به خامنه ای هم از همین جا است. بدلیل اینکه چنین رسانه هایی که سالها اعتماد یک بخش از جامعه- هر چند ناچیز- را به خود جلب کرده اند شاید حداقل برای مدتی بتوانند این محصولات شارلاتانیسم مجازی را به عنوان جنس واقعی به فروش برسانند و برای خامنه ای این خودش اندک فرجه ای برای جمع و جور کردن اوضاع یا به هرز دادن انرژیها را فراهم می کند. این البته مثل متشبث شدن غریق به هشیش میماند ولی یه هر جهت میتواند به اندازه همان هشیش به درد و رنج ایرانیان بیافزاید.

اگر دسته یا گروهی را دیدید که در دنیای واقعی شارلاتان و کلاهبردار هستند شک نکنید که آنها در دنیای مجازی هم صد برابر بیشتر شارلاتان خواهند بود پس گرد و خاک سایبری آنها را جدی نگیرید. اتفاقا هر جا دیدید بیشتر گرد و خاک را ه انداخته اند بدانید که برای پوشاندن موقعیت ضعیفشان در دنیای واقعی است. میتوان گفت که این گرد و خاک سایبری پیرامون رضا پهلوی در چند روز اخیر هم از این قاعده مستثنی نیست. این علامت شکست و رو شدن فریبکاری او در رابطه با توییت مشترک زدن با چند سلبریتی است. چرا که عدم مقبولیت رضا پهلوی در بین حتی همان چند سلبریتی در همان چند روز اول آشکار شد و انزوا و منفوریت او را به نمایش گذاشت. تشکلات سیاسی ایرانیان هم که از چپ تا لیبرال، از ملی تا ملی-مذهبی، از کرد تا بلوچ و ترک و.. از کوچکترین تا بزرگترین آن که محوریت مبارزه با رژیم را به عهده دارد یعنی مجاهدین و شورای ملی مقاومت همه- حال با شدت و حدت کمتر یا بیشتر- از قبل دست رد به سینه رضا پهلوی زده بودند و ادعاهای او را به سخره گرفته بودند. پس این گرد وخاک مسخره و توهین آمیز در رابطه با وکالت دادن را باید برای پوشاندن شکست آخرین تلاش رضا پهلوی برای جمع کردن چند سلبریتی پیرامون خودش دید.

آن همتویتی که توسط این رسانه های معلوم الحال فارسی زبان با آب و تاب داشت به عنوان مقدمه ای برای ائتلاف بزرگ با محوریت رضا پهلوی به خورد مردم داده میشد فقط چند روز دوام آورد و تمام آن دود و دم تبلیعاتی در اینترنشنال و دیگر رسانه ها به رسوایی تبدیل شد. این گرد و خاک مجازی اخیر هرچند شاید در این شرایط سودمندترین حرکت برای خامنه ای در بازی با کارت سلطنت باشد ولی تاثیرات آن بسیار زودگذرتر از آن چیزی خواهد بود که طراحان آن گمان میکنند. این یک گام کیفی در جهت تعمیق انقلاب و افشاء و طرد موجسواران پهلوی طلب خواهد بود.

رضا شمس                                                                                                              بیستم ژانویه  2023

 

  

Wednesday, January 11, 2023

نقش سیمای آزادی در جنگ رسانه ای برای شکل دهی به آینده ایران

 سیمای آزادی روزهای جمعه، شنبه و یکشنبه آینده 23-25 آبان، بیست و هفتمین همیاری خود را برپا می کند. برای درک اهمیت نقش سیمای آزادی باید یک نگاه اجمالی به وضعیت کنونی جبهه بندیهای سیاسی کشورمان بیندازیم. در کنار جنگ و مبارزه ای که در داخل ایران هم اکنون جریان دارد یک جنگ رسانه ای هم برای شکل دهی به آینده ایران در جریان است. رسانه ها هر کدام روایت جبهه بندی سیاسی یی که به آن تعلق دارند را بیان و تلاش می کنند تا آن را به روایت غالب تبدیل کنند. جبهه بندی سیاسی درانقلاب پیش رو را میتوان بطور خلاصه اینطور بیان کرد. 1- جبهه آری به شیخ یا رژیم، 2- جبهه آری به شاه یا سلطنت پهلوی 3- جبهه نه شاه و نه شیخ و دیکتاتوری از هر نوعش و آری به آزادی، دمکراسی و استقلال. این رسانه ها را میتوان با توجه با نحوه تنظیم رابطه شان با سه جبهه نام برده به سه دسته تفسیم کرد:

یکم رسانه های در اختیار شیخ یا رژیم- این رسانه ها همه بلااستثنا در خدمت دستگاه پروپگندای رژیم هستند. آنها تحلیلها و روایت های رژیم را از حوادث بیان و سعی می کنند افکار عمومی را در آن چارچوب شکل بدهند.

دوم رسانه های فارسی زبان متغلق به دولتهای بیگانه- این رسانه ها هر کدام سعی دارند با همراهی و پوشش اخبار انقلاب، به افکار عمومی آن بخش از ایرانیانی که از آری به شیخ گفتن عبور کرده اند شکل دهند. آنها بدلیل وابستگی به بودجه ی دولتی از یک  طرف مجبورند سیاستهای دولتهای مطبوع خود را و خطوط  قرمز آنها را رعایت کنند و از طرفی دیگر مجبورند برای جلب اعتماد مخاطب، که عمدتا ضد رژیم است، اخبار جنبش و قیام را هم پوشش بدهند. آنها در عین حال همیشه باید مواظب باشند که به یک طرف نیفتند و نوعی تعادل بین آنچه ببننده ضد رژیم می پسندد و آنچه سیاست دولتهای مطبوعشان اقتضا می کند بوجود بیاورند. آنها مجبورند برای بازی کردن چنین نقشی از همه دوز و کلکهای رسانه ای استفاده کنند. با اندکی رصد بیطرفانه میتوان محورها و خطوط سیاسی یی که این رسانه ها در رابطه با جبهه بندیهای سیاسی ذکر شده در بالا پیش میبرند و حول آن تبلیغ می کنند را اینطور محوربندی کرد.

الف- محور آلترناتیو سازی از سلطنت- ترویج سلطنت طلبی با محوریت رضا پهلوی  درهمه این رسانه ها بلا استثنا، البته با شدت و حدت متفاوت، پیش برده میشود. این ویژگی مشترک آنها را طبعا به آن سمتی میراند که تمام تحلیلها و اخبار را طوری تنظیم کنند که با این خط سیاسی تعارض پیدا نکند. حاصل چنین برخوردی این است که آنها گروههای سیاسی که بطور شفاف ضد شاه هستند و حتی شعارهایی که علاوه بر نفی شیخ خواهان نفی دیکتاتوری پهلوی یا شاه هم باشد را مطلقا سانسور کنند. برای مثال شعار "مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر" و "نه تاج و نه عمامه آخوند کارش تمامه" و... توسط اینترنشنال بطور مطلق و توسط دیگران به شکل خیلی خیلی مینیمال آنهم احتمالا بخاطر عصبانی نکردن مخاطبانی که این رویه را توهین به شعورخودشان میدانند پوشش داده شده. این رسانه ها به همان میزانی که سرسختانه از پوشش گروهها و شعارهای ضد شاهی جلوگیری می کنند شعارها و تحلیلهایی که بتواند در پروژه آلترناتیو سازی مفید باشد را در بوق و کرنا کرده و گاهی از کاه کوه می سازند. بناربراین روایتی که این دسته از رسانه ها از انقلاب ایران انعکاس میدهند به شکل گزینشی است و طوری تنظیم می شود که بدرد آلترناتیو سازی از رضا پهلوی بخورد. از بین تمام این رسانه ها اینترنشنال در این زمینه سرآمد دیگران است. این تلویزیون با سرسختی بسیار تلاش دارد بطور انحصاری به بلندگوی انفلاب تبدیل شود تا بتواند آن را طوری روایت کند که آلترناتیو مورد علافه اش را بر آن سوار کند.

-ب انکار، نادیده انگاری و سانسور مطلق سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت این رسانه ها به شکل عجیبی اصرار دارند که نامی ار این دو تشکیلات و رهبران آن در آنها برده نشود. حتی وقتی مجبورند برخی اخبار که سانسور شدنی نیستند را پوشش دهند وقیحانه از بردن نام جریان سازنده خبر پرهیز می کنند - از آنجا که این دو تشکیلات خبرساز هستند و اخبار مهمشان بالاخره از طریق رسانه های جهانی و خود مقاومت و دنیای مجازی وارد افکارعمومی میشود و نادیده انگاری آن اخبار بیشتر از اینکه به مقاومت ضربه بزند به اعتبار خود آنها ضربه می زند، آنها برخی  خبرها را پوشش میدهند ولی بدون نام بردن از مقاومت (در این رابطه درهمین ماههای اخیر نمونه بسیار است که میتوان به نحوه پوشش سخنرانیهای خانم رجوی در پارلمان انگلستان و در جلسه ای در واشنگتن با حضور پامپئو اشاره کرد). آدم وقتی اینگونه رویکرد را می بیند یاد گفته حمید نوری می افتد که در داگاه سوئد می گفت نمیتواند نام مجاهدین را ببرد چون ممنوع است و برایش عواقب قانونی وحتی زندان دارد!

دلیل اینکه این رسانه ها اینگونه رفتار می کنند چیست؟ این عشق و نفرت از کجا سرچشمه میگیرد؟ آیا این رویکرد را باید به عنوان حمایت بی چون و چرای دولتهای صاحب این رسانه ها از سلطنت طلبی دانست؟ اگر آری سیاست آلترناتیوسازی خامنه ای از گزینه سلطنت که با بیرون کشیدن جنازه رضا شاه از قبر و مطرح کردن شعار رضا شاه توسط بسیجیها کلید خورد کجای این معادله قرار می گیرد؟ و...

برای پاسخ مبتوان فرضیات مختلفی را برشمرد:

یک- این رسانه ها بطور مستقل با هم تصمیم گرفته اند که حول دو محور بالا با هم همکاری و رضا پهلوی را ترویج و مجاهدین را بایکوت کنند.

دوم- دولتهایی که بودجه این رسانه ها را میدهند تصمیم گرفته اند که هر طور شده رضا پهلوی را سوار این انقلاب کرده و یک دولت وابسته به خود را جایگزین این رژیم کنند.

سوم- این خامنه ای است که دارد همان سیاست ترویج سلطنت طلبی را که در داخل با شعار رضا شاه دنبالش بود را با پرستوها و شاخکهای غیرمستقیمی که در این رسانه ها دارد اجرا می کند.

چهارم- این وضعیت در واقع نوعی روی هم افتادن منافع رژیم و قدرتهای غربی در این دو محور است. بدین شکل که خامنه ای بدنبال ترویج پهلوی با همان اهداف داخل کشور است و محافلی در غرب هم در این زمینه با او همراهی می کنند چرا که آنها در نهایت دنبال سیاست خشنودسازی خامنه ای هستند و با میدان دادن به شاخکهای خامنه ای مشکلی ندارند. مجاهدین علاوه بر اینکه آلترناتیو مطلوب آنها نیستند خط قرمز رژیم هم هستند و پوشش دادن به آنها رژیم را عصبانی کرده و میز را بهم می زند پس اینگونه تنطیم رابطه با مجاهدین به نفع هر دو آنهاست.    

از بین مفروضات بالا به نظر می رسد چهارمی به واقعیت نزدیکتر باشد چرا که هم سیاست ترویج سلطنت طلبی خامنه ای را پیش می برد و هم سیاست نرم و مماشات گرانه غرب را. این نتیجه گیری مبتنی بر دو پیش فرض میباشد که نگارنده قبلا در باره آنها نوشته و لینک آنها در زیر آمده است. آن دو فرض یکی خط قرمز بودن مجاهدین خلق برای رژیم و دیگری سیاست ترویج سلطنت طلبی بعد از جراحی جریان اصلاح طلبی است. 

میتوان گفت که با پیشبرد این دو محورهم خامنه ای و هم غرب هر دو برنده اند. غرب میتواند بصورت نقد خامنه ای را خشنود و با او بده و بستان داشته باشد- البته پس از قیام کنونی این سیاست کمی دچار وقفه شده و هرچند هنوز با یک سیاست دیگر جایگزین نشده ولی به نطر میرسد که غربیها و متحدان خاورمیانه ای شان فعلا در یک حالت انتظار و برزخی بسر می برند ومنتطرند ببینند کار این انقلاب به کجا می کشد- و به صورت نسیه و برای روز مبادا هم آلترناتیوی که برایشان بر مجاهدین ارجح است و مطرح کردن آن خامنه ای را هم عصبانی نمی کند و به منافع نقدشان ضربه نمی زند را هم در آستین دارند. خامنه ای هم با پیشبرد ترویج خط سلطنت طلبی در خارج به اهداف سیاسی خودش می رسد و در مقابل آلترناتیو واقعی و تهدید کننده موجودیتش صف میبندد. بدینگونه، شاید حتی بصورت نانوشته، غرب و رژیم در رابطه با سیاست رسانه ای به یک همگنی رسیده اند. اگر دقت کرده باشید تا زمانیکه خامنه ای جریان اصلاح طلب را کاملا جراحی نکرده بود، این رسانه ها همه سیاست میدان دادن به اصلاح طلبان را پیش می بردند ولی از وقتی که جراحی انجام شده همزمان با آغاز پروژه استفاده از کارت سلطنت برای به هرز دادن نیروی ناامید شده ازاصلاحات درونی و به قصد به محاق بردن مجاهدین و کانونهای شورشی آنها توسط خامنه ای، این رسانه ها نیز تغییر خط داده شروع به باز کردن میدان برای سلطنت طلبان و اصلاح طلبان سلطنت طلب شده کردند. 

 خامنه ای با استفاده از فضایی که در این رسانه ها در اختیار دارد و همچنین فضای مجازی تلاش دارد در خارج هم با استفاده از کارت سلطنت در مقابل دیپلماسی مجاهدین خط ببندد و هم چنانکه در داخل تلاش داشت و دارد برای جلوگیری از پیوستن  جوانان به مجاهدین گزینه سلطنت را سر راه آنها بکارد عین همین سیاست را در خارج پی   گیرد و سر راه کسانیکه  که ممکن است برای نزدیکی سیاسی به مجاهدین وسوسه شوند آلترناتیو سلطنت را روی میز بگذارد و آن را آلترناتیو مشروع و محبوب جلوه دهد. در این راه البته خود سلطنت طلبان، موج سواران و اضداد مجاهدین و برخی بنیادهای غربی را هم حاضر به یراق دارد. 

سوم رسانه های متعلق به جبهه نه شاه و نه شیخ- سیمای آزادی شاید تنها رسانه سراسری و 24 ساعته ای باشد که به شکل شفاف و تیز صدای جبهه نه شاه و نه شیخ و نه به دیکتاتوری از هر نوعش را منعکس می کند. همچنانکه می بینیم جنگ رسانه ای تحمیل شده به مردم ما نیز بسان جنگ در زمینه های دیگر، یک جنگ کاملا نابرابر است. در این جبهه بندی رژیم صدها و شاید هزارها رسانه در اختیار دارد که 24 ساعته روایت شیخ را متنشر می کنند. در کنار آن دهها رسانه متعلق به دولتهای بیگانه داریم که هم روایت جبهه شاه و هم روایت جبهه شیخ را بیان می کنند. سیمای آزادی یک تنه باید با همه آنها بجنگد و روایت جبهه نه شاه و نه شیخ را به گوش ایرانیان و جهانیان برساند.

با وجود این نابرابری در امکانات، سیمای آزادی توانسته نه تنها بایستد بلکه به نحو احسن صدای واقعی ملت ایران هم باشد. علت موفقیت آنهم هم ریشه در تکیه داشتن آن به انسانهای شیفته ای که شبانه روز داوطلبانه در تلاشند و همچنین تکیه به قدرت لایزال ملت ایران دارد. سیمای آزادی روایتگر ایرانی است که از شر دیکتاتوریها، چه شاهی و چه شیخی، آزاد باشد و در واقع از همین حالا نگهبان آزادی و استقلال ایران است و باید بدور از تنگ نظریهای ایدئولوژیک و گروهی به نقش محوری آن در جبهه مردم اقرار کرد و مورد حمایت بیدریغ قرار داد. این مسئولیت و تعهد ما به آزادی و دمکراسی برای ایران و پاسداری از منافع مردم محروم ایران در این برهه از زمان است که ما را به همیاری با این رسانه مردمی فرا میخواند.  

رضا شمس                                         یازدهم ژانویه دوهزارو بیست وسه

 

1-علت سانسور مجاهدین خلق در رسانه های فارسی: http://rezashams.blogspot.com/2022/11/blog-post.html

 2- آیا رژیم سلطنت طلبی را ترویج می کند؟

http://rezashams.blogspot.com/2021/11/blog-post.html