Saturday, December 31, 2005

نگاهی شتابزده به دستگاه سرکوب رژیم

نگاهی شتابزده بردستگاه سرکوب رژیم


هر ناظری که کوچکترین آگاهی ازشرایط جامعه ایران داشته باشد متوجه میشود که رژیم ایران بدلیل ماهیت ضد تاریخی اش برای تداوم حکومت به یک دستگاه عریض و طویل سرکوب متکی است که
بطور روزانه و در تمامی زمینه های نظامی – سیاسی – اجتماعی – روانی و .... سرگرم سرکوب و
.در هم شکستن اشکال مختلف مقاومت در جامعه ایران میباشد
دستگاه سرکوب رژیم عمدتا دو شکل دارد
شکل آشکار و عریان مبنی بر سرکوب مستقیم و حذف فیزیکی -
شکل پنهان و سرکوب غیر مستقیم مبنی بر جنگهای روانی – تبلیغاتی و کنترل افکار عمومی-
بنا به دلایل متعدد دستگاه سرکوب رژیم تا بحال نتوانسته مقاومت را در جامعه ایران کنترل کند چون
الف: در جامعه ی ایران علاوه بر حضور مقاومت سازمان یافته، به دلیل جوانی ترکیب جمعیتی و پویایی تاریخی جامعه، در زمینه های مختلف مقاومت سرسختی بر علیه رژیم وجود دارد
ب: شیوه های سرکوب بر اثر تکرار بی اثر میشوند و کارایی لازم را از دست میدهند
این چنین است که کارشناسان رژیم برای بقای خودشان مجبورند مرتب شیوه های جدیدی را از دستگاههای سرکوب دیگر کپی کنند و بیشترین امکانات و استعدادها را چه در عرصه ی عمل و چه در عرصه ی نظر صرف سرکوب کنند

دستگاه سرکوب رژیم بخصوص بعد از سال 60 را میتوان به دو دوره تقسیم کرد
الف- دوره ای که عنصر سرکوب شکلی عریان داشت و حذف فیزیکی وجه غالب استراتژی سرکوب را تشکیل میداد. در این دوره، که تا سال 76 دوام دارد جنگ روانی و کنترل افکار عمومی با استفاده از شیوه های حساب شده وجود دارد اما نقش اصلی از آن سرکوب مستقیم و عریان و توام با نوعی بربریت است و اشکال دیگر سرکوب نقش حمایتی از شیوه اصلی را دار میباشند
ب- دوره ای که سرکوب پنهان و غیر مستقیم به اندازه سرکوب آشکار اهمیت می یابد و در خارج کشور سرکوب غیر مستقیم و پنهان جایگزین سرکوب آشکار میگردد
تا آنچا که مربوط به خارج کشور البته اروپا و آمریکا می شود دستگاه سرکوب عریان رژیم پس از کشتارهای بسیار و انجام حدود 450 ترور فیزیکی با حکم دادگاه میکونوس به بن بست رسید و پس از آن شیوه اصلی سرکوب رژیم به شکل پنهان و در قالبهای جنگ روانی - اطلاعاتی واستفاده از شیوه های کارشناسه و کنترل افکار عمومی بوده است
در داخل کشور هم بدلیل بالا رفتن هزینه ی سرکوب برای رژیم، هر چند سرکوب شدید هم چنان و به همان شدت گذشته جریان داشته اما تلاش شده که شکلی پنهان و غیر مستقیم به آن داده شود. البته در مواقعی که رژیم به نقطه بحران میرسد و موجودیتش در خطر قرار میگیرد در داخل کشور همان سرکوب آشکار و عریان و مبتنی بر بربریت را دوباره از سر می گیرد. چنانکه این روزها بر اثر اوج گیری اعتراضات مردمی، رژیم برای ایجاد رعب و وحشت و اعمال کنترل بر جامعه، ناچار به بالابردن حجم اعدامهای خیابانی و شلاق زدن در ملا عام شده است ، هرچند که می داند این اعمال هزینه های سنگینی برایش خواهد داشت
میتوان گفت که دستگاه عریض و طویل سرکوب حکومت ایران در تمامی ابعاد زندگی اجتماعی و در زمینه های مختلف حضور دارد اما حضور و کارکرد پیچیده آن در پیرامون نیروهایی که بشکل فوری و بالفعل موجودیت رژیم را تهدید میکنند از غلظت و شدت بیشتری برخوردار است
با یک نگاه ساده میتوان دریافت که غلظت و شدت حضور دستگاه سرکوب رژیم در پیرامون نیروهای معتقد به مبارزه مسلحانه بخصوص مجاهدین و ارتش آزادیبخش بسیار زیاد میباشد که بخش کوچکی از آن، با همه گستردگی وشدتی که دارد، سرکوب مستقیم و آشکار میباشد. بخش عمده دستگاه سرکوب رژیم در واقع بخش ظاهرا ناپیدا و مخفی آن است که از ابزارهای گوناگون و تکنیکهای مختلف استفاده میکند
این دستگاه برای پیش برد اهداف خود اولا بر سرکوب همه جانبه، یعنی در عرصه های سیاسی – اجتماعی – تبلیغی و دیپلوماتیک و......... استوار است و دوماخصلتی فراگیر دارد، یعنی در حوزه های مختلف فردی ، گروهی ، سازمانی، ملی و جهانی فعال است. هر چند دستگاه سرکوب رژیم بطور مداوم فعال است ولی در مواقعی که نیروهای مخالف ، برای مثال مجاهدین به یک موفقیت دست می یابند شدت و حدت
فعالیت آن به نقطه انفجار میرسد و سعی میکند با پاتکهای مداوم و از زاویه های مختلف آن موفقیت را به محاصره درآورده و مهار کند

کارکرد دستگاه سرکوب بر روی مجاهدین

سازمان مجاهدین خلق بعنوان نیرویی که رژیم همواره موجودیت خودش را از سوی آن در خطر دیده، پیوسته مورد بیشرین سرکوب سیستماتیک و همه جانبه و فراگیر رژیم بوده است. نگاهی به شیوه های سرکوب مجاهدین میتواند نمایی کلی از کل دستگاه سرکوب رژیم را داشته باشد که به جای خود برای نیروهای مخالف میتواند بسیار آموزنده باشد. البته در اینجا تکیه فقط بر بخش پنهان و غیر مستقیم سرکوب داریم
سرکوب در حوزه فردی
در این عرصه رژیم با تلاشهای دیوانه وار و صرف هزینه های بسیار تا آنجا که ممکن است سعی دارد تک تک اعضا و هواداران و حامیان مجاهدین را شناسایی کرده و آنان را سرکوب و حذف نماید. دراین زمینه رژیم بیشترین نیرو را روی افراد خانواده های کسانی که در جبهه یعنی در عراق حضور دارند می گذارد و با کارکردن مداوم روی آنها سعی میکند در صورتیکه قادر به سرکوب مستقیم آنان نشود با فشارهای روانی جنون آسا از اعضای خانواده یک رزمنده یک عامل فشار بسازد. فشار بر روی خانواده ها در داخل کشور بیشتر بشکل تهدید و ارعاب میباشد اما در خارج بیشتر در قالب دلسوزی و کار روی عواطف انسانی است. از دیگر کارهای رژیم در این زمینه رساندن متون و کتابهای از پیش آماده شده که در رد و محکومیت مجاهدین و بخصوص رهبری آن توسط عناصر مستقیم یا غیر مستقیم خود رژیم نوشته شده به دست خانواده ها میباشد. هدف از تمامی این کارها تحریک خانواده ها برای فشار آوردن بر عنصر رزمنده برای ترک مبارزه و بازگشت به خانواده میباشد. در این زمینه تا بحال رژیم بدلیل نفرت عمومی خانواده ها از آن جز در برخی موارد موفق نبوده است
یکی دیگر از کارهای رژیم در این زمینه کار بر روی افرادی است که به هر دلیل جبهه را ترک میکنند و به خارج میآیند. برخی از این افراد پس از مدتی اقامت در خارج غالبا دچار مشکلات روحی و روانی میشوند و در تنهایی غربت گرفتار میآیند بطوریکه به عناصری در هم شکسته و دیپرس و ناراضی تبدیل میشوند. هرچند در جمعیت ایرانی خارج کشوردر صد قابل ملاحظه ای چنین وضعی دارند ولی تنها عناصری که از جبهه باز کشته اند و یا قصد بازگشت به زندگی عادی را دارند برای رژیم بیشترین جاذبه را دارند. این عناصر بدلیل کار مداومی که روی آنها انجام میشود در برخی موارد تبدیل به طعمه هایی برای دستگاه سرکوب رژیم میشوند و رژیم موفق میشود از بین آنها سربازگیری کند. این عناصر هم چنین بدلیل آشنایی به روابط درونی مجاهدین مناسبترین نیرو برای کار روی توده هوادار و خانواده ها میباشند
سرکوب درحوزه جمعی و ملاء هواداری
دستگاه سرکوب رژیم در این حوزه حول چند محور اساسی سازماندهی شده
الف: منزوی کردن سازمان از جامعه با تخریب ارتباطات آن با دیگر نیروها و عناصر فعال سیاسی داخلی و خارجی
ب- منزوی کردن بدنه ی اجتمایی ، یعنی توده ی هوادار و سمپاتیزانها، از ملا اجتمایی. به بیانی دیگر محدود کردن ارتباطات بدنه ی اجتمایی از کلیت اجتماع و توده های مردم
جدا از عناصر ظاهرا مستقل ولی در خدمت رژیم، با توجه به ترکیب نیروهای فعال ایرانی در خارج کشور و ماهیت نیروهای میانی که بدلایل متعدد نمیتوانند بدلیل منفوریت تحت نام خودشان فعالیتی داشته باشند و معمولا تحت عناوینی از قبیل کانونهای فرهنگی و انجمنهای ایرانیان فعالیت میکنند، رژیم بشکل غیر مستقیم و در برخی موارد حتی مستقیم سعی میکند خلاء موجود در جوامع ایرانیان خارج کشور را با فعالیت آنها پر کند. این نیروها که عمدتا نیروهای توده اکثریتی و بخشی از نیروهای سلطنت طلب و ملی – مذهبی هستند فعالیتشان عموما در زمینه های فرهنگی-اجتمایی از قبیل برپایی مراسم و اعیاد ملی و... است . حضور این نیروها باعث میشود که فعالیتهای فرهنگی-هنری به شکل عمومی از عنصر اعتراض و مقاومت خالی شده و به پاسیویسم دامن بزند تا از یک طرف در اشل عمومی این فعالیتها به وسیله ای برای فضا سازی بر علیه رژیم تبدیل نشود و از طرفی نیروی معترض را منزوی و ایزوله کند. قاعدتا به نفع رژیم است که خلاء موجود در جوامع ایرانیان بوسیله چنین نیروهایی پر شود تا عناصر رادیکال و انقلابی
نتیجه نهایی حضور این نیروها در عرصه های فرهنگی- اجتمایی در یک جامعه نهایتا برای عنصر رادیکال و مبارز تبدیل به یک عامل بازدارنده میشود و ارتباطش با جامعه را دچار مشکل میکند و این چیزی است که سرمایه گذاری رژیم بر روی آن انجام می شود

ت : ایجاد یاس و انفعال وبد بینی با استفاده از انواع شیوه ها از جمله : پخش شایعه و ضد اطلاعات و استفاده از وسایل ارتباط جمعی.
و..........................

سرکوب درحوزه سازمانی
در این حوزه رژیم روی دو محور کار میکند
آلف- جداسازی بدنه و سر
بدلیل شرایط بسیار سخت مبارزه در عراق و با مجموعه فشارهایی که رژیم از طرق مختلف به عنصر رزمنده وارد میآورد امیدوار است که عناصری از بدنه چنان مستاصل شوند که دلسوزیهای رژیم روی آنها موثر واقع شود و آنها را بر علیه سر و رهبری بشوراند و بدین وسیله سر را هم به محاق بکشاند
ب- بوجود آوردن نوعی انشعاب
ساده ترین راه درهم شکستن یک حزب و سازمان بوجود آوردن انشعاب و شقه شقه کردن آن است. تا آنجا که به مجاهدین مربوط میشود تلاش رژیم در این رابطه وقفه ناپذیر از همان سالهای اوایل انقلاب ادامه داشته است.اما چون تلاشهایش برای ایجاد انشعاب از درون به جایی نرسیده تلاش مینماید که از بریده های مجاهدین یک جریان بسازد وآن را بعنوان نوعی انشعاب معرفی نماید
هر چند رژیم در این محور خاص موفق نبوده اما همچنان سعی دارد از بریده ها بعنوان یک عامل جنگ روانی و تبلیغاتی استفاده کند. البته پس از خاتمی چند مصرف جدید هم برای آنها پیدا شده ، یکی پخش اخبار دروغ و شیطان سازی از مجاهدین و دیگری استفاده ی حقوق بشری و لابی گری به نفع رژیم برای چرخاندن برگ حقوق بشر بر علیه مجاهدین در محافل بین المللی
یک سوال که در رابطه با آنچه مجاهدین آن را پدیده بریده میخوانند به وجود می آید این است که آیا کسانی از آنها از عناصر نفوذی رژیم بوده اند یا خیر؟ چون با توجه به شیوه های متداول امنیتی و رایج یکی از راههای ضربه زدن به یک جریان فرستادن عناصر نفوذی تحت عنوان نیروهای خودی به درون آن تشکیلات میباشد. این شیوه در زمان شاه رواج کامل داشته و رژیم کنونی هم بدون شک از آن استفاده میکند. هر چند که رهبران گروههای سیاسی بدرستی برای مدتهای مدید از کنار این مسئله با سکوت عبور میکردند چون نمیخواستند با دامن زدن به این موضوع جو عدم اعتماد را در صفوف خود به وجود آورند ولی این سوال هم چنان باقی است که آیا پدیده بریده بخصوص درمورد مجاهدین با عناصر نفوذی ارتباط پیدا میکند یا نه ؟ با توجه به پروژه ی تواب سازی که رژیم در زندانهایش دنبال می کند جذب و استفاده از عناصر تواب و در هم شکسته ای که تا تیر خلاص زدن و شکنجه ی همرزمان پیشینشان پیش رفته اند برای نفوذ در تشکیلات و یا استفاده از آنها درعملیات شیطان سازی و جنگ روانی برای رژیم بسیار به صرفه به نظرمیرسد . مجاهدین بخصوص در سالهای اخیر بسیاری از چنین افرادی را با اسم و مشخصات کامل افشاء کرده اند که نشان دهنده ی بسیاری از طرحهای امنیتی رژیم می باشد
در حوزه ملی و جهانی -
در این حوزه رژیم با یک مشکل عمده مواجه است و آن منفوریت فوق العاده آن است. به دلیل همین منفوریت معمولا رژیم قادر به جلب مخاطب نمیشود. این منفوریت بخصوص در داخل کشور به حدی است که حتی اگر مخاطبی هم بیابد آن را به شکل عکس العملی به همان سویی میکشاند که رژیم قصد تخریب آن را دارد. به همین دلیل در این عرصه ها رژیم از نیروهای غیرخودی و ظاهرا مخالف استفاده میکند
تلاشهای رژیم در این حوزه حول سه محور نظری و کارشناسی ، دیپلوماتیک و افکار عمومی تمرکز دارد. در عرصه نظری تمام تلاش بر این است که مبارزه مسلحانه منکوب شود و برای اینکار بخصوص نظریه پردازان و کارشناسان وزارت اطلاعات نقش موثری دارند. در عرصه دیپلوماتیک با مساوی پنداشتن جنگ مسلحانه با تروریزم رژیم تلاش دارد دولتهای دیگر را وارد دستگاه سرکوب خودش کند که در این زمینه موفقیتهایی نیز بدست آورده است. در عرصه افکار عمومی هزینه های بسیاری صرف میشود تا روایتی که رژیم از حوادث میخواهد ارائه دهد بشکل غیر مستقیم از طریق رسانه های غیر خودی وارد جامعه شود. در خارج کشور این روایتها که به شکل خبر و تفسیر سیاسی وارد افکار عمومی میشود از یک طرف به رژیم کمک میکند که آن تصویری که میخواهد را از گروههای مخالف وارد افکار عمومی کند و از طرفی از آن بعنوان ابزاری برای پیشبرد امر لابی گری و تاثیرگذاری بر مراکز تصمیم گیری استفاده کند که برای خلاصی از انزوای سیاسی رژیم خیلی اهمیت دارد


رضا شمس

3 comments:

Anonymous said...

آقاي شمس آيا شما مجاهد هستيد؟

رضا شمس said...

دوست گرامی
با تشکر از اینکه به این وبلاگ ناقابل سر زدید.در پاسخ به پرسش شما باید بگویم که تا آنجا که من میدانم مجاهدین مبارزان حرفه ای و تمام وقت هستند.بنابراین اگر من مجاهد بودم احتمالا وقت وبلاگنویسی نداشتم، چرا که تمام وقت در خدمت مبارزه بودم.پس با این حساب بنده مجاهد نیستم اما نگاهم به مسایل یک نگاه ملی است .برخی جریانهای سیاسی در برهه ای از تاریخ کشورها نقش محوری در تغییر و تحولات ملی پیدا میکنند وصرفا نباید به آنها به دیده ی یک گروه سیاسی نگریست.من فکر می کنم در این مقطع خاص تاریخ ایران مجاهدین چنین نقشی دارند و همراه با متحدینشان یک جنبش مقاومت ملی را نمایندگی میکنند.در پایان باید بگویم که متاسفانه مطلق و ایده ال فقط در عرصه ی ذهن وجود دارد هر پدیده ای به محض اینکه عینی شد و به واقعیت پیوست تابع اصل نسبیت خواهد بود،بنا بر این هر نیروی واقعی کمی و کاستیهایی دارد.برای من شخصا تنها چیزی که مهم است این است که آیا مثلا مجاهدین وظیفه ای که به عنوان محور جنبش مقاومت به عهده گرفته اند را بخوبی و مسئولانه انجام میدهند یا نه؟همین.خوشحال میشدم که ادرس الکترونیکی شما را داشتم و جواب را به شما تقدیم میکردم.باز هم از شما تشکر می کنم.به امید پیروزی

بادبان said...

سلام شمس عزیز
هراز گاهی می‌آیم و مطالبت را می‌خوانم سال نو میلادی را به شما تبریک می‌گویم و امیدوارم سالی پر از موفقیت برای مقاومت و مردم ایران باش با سپاس فراوان بادبان