Monday, December 26, 2005

طنز/منم منتقد مجاهدینم

منم منتقد مجاهدینم
از بس به چیزای جدی فکر کردم خسته شدم. از بس که اخبار را پی گیری کردم دیگه نا ندارم. همش فکر ، همش ناراحتی ، دیگه د یپرس شدم . زندگیم شده دلهره و نگرانی.آخه مگه من گناه کردم ، والله به خدا عذابم به مورچه هم نرسیده. تو را به خدا شما قضاوت کنید. آخه اینم شد زند گی .چقدر هی تحولات ایران که نه ، دنیا رو دنبال کنم. چقدر به دنبال تحولات بدوم .چقدر با دلهره به فردا فکر کنم. چقدر بر و بیا. هی بدو اینجا هی بدو اونجا. دیگه خسته شدم. آخه منم نا سلامتی آد مم بابا. دیگه ذ له شدم ، همین روزا ، توی یکی از همین روزای داغ لس آنجلس ، یه هو دیدی سر به بیابون گذاشتم. میرم تو همین ساحل زیبای سندیاگو خودمو زیر ماسه ها چال میکنم.
ول کن نیستن که. هر چه گفتم بابا اصلا عراقو ولش. بی خیالش. از اولش هم رفتن تو خاک عراق ، تو خاک دشمن ، اونم وقتی با کشور ما در حال جنگه و اسلحه کشیدن رو سربازای ایران اشتباه بوده . اشتباه که نه ،عین خیانت بوده. ولی خوب حالا ما شما رو بخشید یم . امروز ایران در خطره ما باید " به ایران فکر کنیم " ما اپوزیسیون باید متحد باشیم "امروز فقط اتحاد". شما هم جوانان ایرانی هستید ، اشتباه و خیانت هم اگر بوده ، از رهبران شما بوده . خودتون که گناهی ندارید. د لم سوخت. گفتم بابا زیر بمبارون وا نستید ، خیلی خطریه.
بلند شید بیاید خارج دیگه . زحمت ما را هم کم کنید. سیا ستی گفتن . حسابی گفتن. کتابی گفتن . خوب خودتونو چرا تو درد سر میندازید. مگه مرض دارید زیر بمبارون ، اونم بمبارون آمریکا، بایستید. آخه کسی که بمب آمریکا تو سرش بخوره ، تو این دنیا دیگه کسی آدم حسابش میکنه؟ حالا خودتون هیچی ، آبروی ما چی میشه. همین کم داشتیم که بگن ایرانیها بمب آمریکایی خوردن . از اون ور هم که این آخوندها هی کارای تروریستی می کنن و خارجیها به ما ایرانیها میگن تروریست. تاره یه مرتبه دیدی تو همین هیروویر سربازای ایران هم وارد خاک عراق شدن و به شما حمله کردن ، شما میخواید دو باره رو سر بازای وطن اسلحه بکشید و به ایران خیانت کنید ؟ آخه بشر متمدن چنین کاری میکنه. گناه ما چیه. مگه ما گناه کردیم . چطور سرمونو جلو آمریکاییا بلند کنیم؟ حالا باز صد رحمت به آخوند ها حد اقل میشه کمی باهاشون حرف زد ، گفتمان دمکراسی کرد ،روشون حساب کرد. ولی شما که به حرف هیچکس گوش نمیدین. اهل گفتمان هم نیستید. آخه مگه ما اپوزیسیون خارج کشور چمونه، ها؟ خودمونیم، اینقدر مبارزاتی که ما تو این مدت انجام دادیم تو تمام تاریخ ایران کسی انجام داده؟
خوب نیامدید دیگه . منم که وظیفه ی تاریخیم انجام داده بودم ، گفتم به جهنم ، بذار اینقدر بمب تو سرشون بخوره که له و لورده شن. چرا دلم برا آدمی که حرف حساب سرش نمیشه بسوزه . از قدیم گفتن " تو به من یه سوزن بزن تا من بهت یه جوال دوز بزنم" شما که به فکر آبروی هموطنات تو غربت نیستی دیگه از من چه توقعی داری ،ها؟ خوب آخرش هم دیدی چه شد ، رهبراتون اومدن خارج خودشونو نجات دادن شما جووانای عزیز و رعنا را گذاشتن دم توپ. بعدش هم که شما جوونا را خواستیم نجات بدیم ، گوش نکردید. خوب چکارتون کنیم . کسی که خودش نخواد نجات پیدا کنه هیچکس نمی تونه نجاتش بده. والا دلم خیلی میسوزه . هرچند ادم مودبی هستم ، اما گاهی وقتا تو دلم به زمین و زمان فحش میدم. خیلی دیپرس می شم. آخه بدبختا ، نگاه کنین کارتون به جایی رسیده که حتی کمونیستا هم برای شما کمپین نجات میذارن. میخوان شما را نجات بدن میگن دیدبان گفته اونجا نقض حقوق بشر میشه. آخه جوونای عزیز، دیدبان که دیگه شوخی بردار نیست ، آمریکاییه. کمیته ی نجات هم که کمونستیه . می فهمید یعنی چی؟ یعنی پیش شرق و غرب آبروی ما ایرانیها رفته. این شکستن غرور ملیست. آخه من ازشرم چکار کنم . کسی که هم بمب آمریکا تو سرش بخوره ، هم دیدبان باهاش دشمن باشه ، هم کمپین کمونیستی برا نجاتش بسیج بشه ، دیگه کی جرات میکنه از خجالت سرش را بالا بگیره. بازم بگید من حق ندارم کلافه بشم ؟ بازم بگید چرا دیپرسی؟ بازم بگید چرا اپوزیسیون کاری نمیکنه ؟ آخه با اینهمه مشکلات چطور میشه کاری کرد. باور کنید اگه برجای دوقلو سر جاشون بود ، حتما خودمو از اون بالا مینداختم پایین.
آخه من چقدر شما را نصیحت بکنم. چقدر غصه بخورم. وقتی یه بزرگتر به شما نصیحت میکنه ، به حرفش گوش بدید دیگه. بزرگی گفتن . کوچکی گفتن. ما اپوزیسیون باید تمام وقتمون صرف آزادی ایران بشه. شما با این کاراتون دارید وقت اپوزیسیون را میگیرید و نمیذارید ایران عزیز ما آزاد بشه. اینم که یعنی خیانت . البته من میدونم که شما جوونای رشید ایران گناهی ندارید. گناه از رهبراتونه. همه ی دنیا میدونن که سیاست یعنی امر ممکن. اما اون خانومه اسمش چیه ؟ همون که میگه میتوان و باید . آها مریم. از اون دیگه خیلی لجم میگیره. آخه زنو چه به این حرفا . اصلا مگه مرد قحطیه که شما به حرف یه زن گوش میدید. ببینید امریکا هم زن را رهبر نمی کنه. آخه خجالت هم خوب چیزیه. وقتی تو فرانسه گرفتنش ، دلم خنک شد. گفتم این خاتمی بی عرضه الان تحویلش میگیره. اما نتنوست. امیدوارم حمایتهای اپوزیسیون حرومش بشه. اینقدر بی بخار بود از پس یه زن بر نیامد. اونم یه خجالت دیگه برای من شد. من بیچاره چقدر باید حرص بخورم. ولی شما که خودتون را آتیش زدید کارتون از خاتمی خیلی بدتر بود . آخه عزیزان من آدم به خاطر یه زن خودشو آتیش می زنه؟ حالا آمریکاییا به ما میگن وحشی. البته من میدونم که شما جوونای صادقی هستید . همش تقصیر رهبراتونه که شما را شستشوی مغزی میدن. نمی ذارن اپوزیسیون شما را آگاه کنه. خدا لعنتشون کنه. جوونای ایرانو هی به کشتن میدن.
من به جوونای ایرانی که هنوز تو عراق موندن میگم عزیزان هنوز هم دور نشده ، بذارید شما را نجات بدیم . به حرف من گوش نمی کنید به حرف کمونیستا که میخوان شما رو نجات بدن گوش کنید. تو عراق جنگ و نا آرامیه .آخه آدم عاقل چنین جایی وای میسه؟ خوب دیدید که دو نفر شما را تروریستا دزدیدند. اونا عرب وحشی هستن مثل ما ایرانیها که نجیبزاده نیستن . من دعا می کنم که هر چه زودتر اونا رو تحویل ایرانیها بدن. کاش میشد من به اون دو نفر می گفتم جوونای عزیز وقتی تحویل ایرانیا مید نتون نکنه بد اخلاقی کنید و مثل وحشیا با سربازای ایران در گیر بشید و به ایران خیانت کنید. آخه میترسم صداش بپیچه و پیش آمریکاییا کنف شیم. حالا تا بقیه تون را نگرفتن بیایید خارج پیش اپوزیسیون. بده نزدیک ایران عزیز باشید. چون سربازای ایران میان عراق ، خوب نیست بروی برادران همو طن ایرونی سلاح بکشید و به ایران خیانت کنید. آکه بازم گول رهبرا تونو بخورید این دفعه دیگه خیلی سخت میشه که اپوزیسیون شما را ببخشه. آخه شما اگه این کار بکنید منم دیگه طاقت دلهره و نگرانی ندارم و نمی تونم ایران عزیز را آزاد کنم و یه هو دیدی جنازم رو تو ساحل پیدا کردند.شما که نمی خواید اینقدر به ایران خیانت کنید . میخواید؟


پاییز84 رضا شمس

No comments: